همه چیز درباره خدمت سربازی (از سیر تا پیاز سربازی)

همه چیز درباره خدمت سربازی (از سیر تا پیاز سربازی)

تمام مراحل سربازی یا بهتر است بگوییم از سیر تا پیاز خدمت سربازی را در ادامه می خوانید. در اینجا شما را با ترفندها و راهکارهایی برای هموار شدن این راه 2 ساله آشنا می کنیم.با فراناز همراه باشید.

 

سربازی شتری است که می خوابد. پس جای خوابیدنش را شما تعیین کنید. شما روز به روز به فارغ التحصیلی نزدیک می شوید. مدام مثل اسکارلت برباد رفته قضیه را به تعویق می اندازید که: فردا درباره اش فکر می کنم. اما فایده ندارد. باید یک بار برای همیشه به آن فکر کنید. بعد همه چیز شروع می شود. و تنها در صورتی تمام خواهد شد که روزی – هر چه زودتر بهتر – شروع شده باشد.

 

۱-چطور معافی بگیرم؟
به سایت نیروی انتظامی مراجعه کنید. در قسمت مربوط به نظام وظیفه اهم آیین نامه معافیت را خواهید دید. خیلی ریز و با جزئیات شرح داده شده و از بس ریز و با جزئیات است از آن سر در نخواهید آورد. پس یک جست و جویی در اینترنت بکنید. شما تنها مشمول وظیفه ایران نیستید. به همین دلیل فضای وب پر است از فوروم هایی برای بحث درباره معافیت. این فوروم ها مثل دوران حبس می ماند. آدم با انواع خلافکاری ها و کلک ها و چشم بندی های عجیب (و گاه خطرناک) آشنا می شود. خوب آنجا را بجویید. با خودتان صادق باشید: آیا می توانید بروید خدمت؟ چهار ستون بدنتان سالم است (انشاءالله)؟ پس خوب گوش کنید: یکی از دوستان من ۹ ماه است از طریق یکی از همین راه های عملی / تخیلی دنبال معافی رفته و هنوز کارش درست نشده. ۹ ماه. و خواهید فهمید که مثل او بسیارند. اگر مثل بچه آدم می افتاد در دل ماجرا کمتر از یک سال دیگر ترخیص می شد. شیک و تمیز. بنابراین اوضاعتان حاد نیست. بزنید به دل حادثه.

 

۲- تا کی وقت دارم؟
یکی از مراحل فارغ التحصیلی شامل ارائه نامه ای است محرمانه از آموزش دانشکده تان به حوزه نظام وظیفه.

در آن نامه تاریخی ذکر شده. آن تاریخ می تواند تاریخ گرفتن آخرین امضای تسویه حساب شما باشد یا (در کمال نامردی) تاریخ ابلاغ نمره آخرین واحد درس تان. شما دقیقاً تا پایان وقت اداری شش ماه پس از آن تاریخ مهلت دارید که مدارکتان را برای حوزه نظام وظیفه پست کنید. هر چه از این زمان بگذرد رسماً اضافه خدمت شامل حالتان می شود.

 

۳- از کجا باید شروع کنم؟
بروید به پست. هر دفتر پستی که نزدیکتان هست. یک دفترچه ۵۰۰ تومانی آماده به خدمت بگیرید. فرم ها را پر کنید. جاهایی را که باید امضا کنید امضا کنید. عکس ها را بچسانید. از زبان زرگری دفترچه کذایی دلخور نشوید و به درک خودتان شک نکنید. بعداً توضیح می دهم که این ابهام و پیچیدگی (ظاهری) قسمتی از مراسم اهلیت است. وقتی همه چیز کامل شد، لزومی ندارد تمام ۶ ماه را صبر کنید. باید یک سری محاسبات ریاضی انجام بدهید. شما تقریباً می توانید درباره تاریخ اعزامتان تصمیم بگیرید. مسئله ای که بعدها خواهید فهمید خیلی خیلی مهم است.

 

۴- چطور درباره تاریخ اعزامم تصمیم بگیرم؟
فارغ التحصیلان دانشگاهی ماه های زوج سال به خدمت اعزام می شوند. شما بعد از ارسال مدارک به احتمال زیاد در اولین لیست اعزامی ها قرار می گیرید. مثلاً تاریخ فارغ التحصیلی شما شهریور است. شما تا پایان اسفند برای ارسال مدارک فرصت دارد. اگر اسفند ماه مدارک را بفرستید احتمالاً برای اولین ماه زوج بعدی (یعنی اردیبهشت ماه) به خدمت فراخوانده خواهید شد. شما می توانستید با تنظیم زمان فرستادن مدارک (و البته کوتاه کردن فرجه ۶ ماه خود) اعزامی آبان، دی و یا اسفند باشید. البته ناگفته نماند که بعضی اوقات اولین لیست اعزامی پر است. و به شما می گویند که باید تا ماه زوج بعدی هم صبر کنید. یعنی در همان مثال قبلی احتمال داشت شما اعزامی تیرماه هم بشوید. یک چیزهایی هم در دنیا به شانس آدم ربط دارد دیگر.

 

۵- حالا این تاریخ اعزام چه اهمیتی دارد؟
بیشترین اهمیت این ماجرا را زمانی درک می کنید که سرمایی باشید و ناچار به گذراندن دوره آموزشی در چله زمستان. یا گرمایی باشید و دستی دستی خودتان را به تیرماه حواله دهید. طبق تجربه گذشتگان اردیبهشت، شهریور و اسفند سه ماه طلایی برای گذراندن دوره آموزشی اند. اردیبهشت و شهریور آب و هوای معتدل و خوشی دارد. و اسفند با تعطیلات دل انگیز عید عملاً یکی از انتخاب های مهم اهل فن است.

 

۶- بعد از پست کردن مدارک چه اتفاقی برایم می افتد؟
تقریباً دو هفته بعد یک آقای مهربان موتورسوار می آید دم خانه تان. بی سؤال و جواب یک پاکت می دهد دستانت و می رود. این پاکت شامل مشخصات شماست. از شما خواسته می شود که اگر جایی اشتباهی پیش آمده آن را اطلاع دهید. این برگه شما را به انتظار برای برگه بعدی (موسوم به دفترچه سبز) تشویق می کند. اگر قصد امریه گرفتن دارید وقت آن شده که کم کم کارهای مربوط به امریه تان را انجام دهید.

 

۷-امریه چیست و به چه درد می خورد؟
می دانید که مشمولان وظیفه در نیروهای مسلح خدمت می کنند. یعنی: ارتش، سپاه و یا نیروی انتظامی. براساس قوانین و براساس ضوابط خاصی ادارات دولتی هم می توانند از نیروهای وظیفه استفاده کنند. عضویت در خانواده محترم ایثارگران و تأهل هر کدام جزو امتیازاتی است که توسط آن می توان امریه گرفت. اگر امریه داشته باشید بعد از گذراندن دوره دو ماه آموزشی خود را به سازمان مربوطه معرفی کرده و با لباس شخصی و مثل یک کارمند عادی دوره خدمت خود رادر محل کذایی خواهید گذراند. البته شما نیروی وظیفه خواهید بود و حقوقتان در همان حد و اندازه باقی وظیفه ها پرداخت می شود (تو مایه های بی خیالش!) مراکز دولتی هم از طریق اعلامیه های رسمی امریه می گیرند هم از طریق غیررسمی. بهتر است شما ننشینید و منتظر که چشمتان به یک آگهی در روزنامه بخورد. با توجه به رشته تحصیلی تان یک اداره مرتبط را انتخاب کنید و بیفتید دنبال کار. معمولاً در مراکز دولتی در بخش های مرتبط با کارگزینی یک نفر هم مامور گرفتن سرباز امریه است. شرایط امریه گرفتن را پرس و جو کنید. قانعشان کنید که به تخصص شما نیاز دارند. قول و قرارتان را بگذارید تا لحظه ای که دفترچه سبز دستتان رسید کپی آن را همراه مدارک مورد نیاز آن اداره تحویلشان دهید. باید خیالتان راحت باشد که وقتی شما به آموزشی رفتید کارهای اداری تان درست، به موقع و دلسوزانه انجام می شود. روز پایان آموزشی که موقع تقسیم نیروهاست برگه امریه شما باید برسد. ولی هیچ چیز صددرصد نیست. در گروهان ما برگه امریه ۵ نفر از کسانی که خیلی روی امریه شان حساب کرده بودند نیامد. به همین سادگی. اداره مورد نظر در لحظات حساس یک نفر دیگر را جایگزین آنها کرده بود و خب آنها زانوی غم به بغل نگرفتند. سوگند می خورم که صبورانه ایستادند و مقابل بازی غریب سرنوشت سر تعظیم فرود آوردند.

 

۸- دفترچه سبز چیست؟
نمی دانم چرا به آن یک برگه کاغذ تا شده می گویند دفترچه. اما دفترچه سبز آخرین چیزی است که قبل از اعزام آن آقای موتوری مهربان برایتان می آورد. غیر از تکرار موارد برگه قبلی چیزهای تازه ای در آن هست: تاریخ اعزام و یک کد چند رقمی. تاریخ اعزام روزی است که باید ساعت ۶ صبحش خودتان را به سازمان نظام وظیفه معرفی کنید. کد چند رقمی در واقع نشانه محل گذراندن دوره آموزشی شماست. با کمی چست و جو در اینترنت (و فورروم های کذایی) احتمال دارد بتوانید محل خدمت خود را بر اساس کد پیدا کنید. من که توانستم. دقیقاً نمی دانم این کدها هر چند وقت یک بار تغییر می کند (تغییر می کند؟) ولی این که به جای اسم محل، یک شماره ۴ رقمی می گذارند هم جزئی از پروژه ابهام آفرینی تصور کنید. پروژه معروف و ناگفته ای که ابهام دفترچه خدمت و آقای مهربان موتور سوار را هم شامل می شود. این که شما «باید» هیچ تصوری از مکانی که می روید و اتفاقات بعدش نداشته باشید. این فرایند در تمام دنیا به چشم می خورد. نوآموز برای مطیع بودن و درآمدن در شمار جمع باید طی طریقی کند. باید اعمال غیرعادی انجام دهد و همه چیز مؤید این باشد که نوآموز هیچ چیزی از لحظه بعدش نمی داند.

 

۹- چطور با استرس قبل از اعزام مقابله کنید؟
کدام یک تاکنون بیشتر آزارتان داده؟ ترس قبل از آمپول زدن یا درد سوزن. به هر حال کمی حق دارید. روال طبیعی زندگی تان کمی به هم خواهد خورد. با وقایع پیش بینی نشده ای رو به رو خواهش شد. اما مرعوبش نشوید. کلش را یک بازی تصور کنید. چیزی تو مایه های اردوی پیشاهنگی. به محض این که کسی در مجاورتتان شروع به افاضات منفی کرد متوقفش کنید. این ترس کذایی خرد کننده تر از تمام تجربیاتی خواهد بود که از سر خواهید گذراند. شماره معکوس تاریخ اعزام را به شماره معکوس تاریخ مرگ تبدیل نکنید. خوش شانس ها کسانی هستند که دوست و آشنایی که تازگی «آموزشی» سبک و راحتی را از سر گذرانده دور و برشان است.

 

یا کسانی که این راهنما را می خوانند. گفتیم که دست کم محل خوابیدن شتر سربازی را سعی کنید خودتان انتخاب کنید. این راهنما سعی می کند به شما در این مهم کمک کند. چنانچه پیشتر گفته شد البته برخی از نکات آن مختص دارندگان مدرک لیسانس و بالاتر خواهد بود اما باقی خوانندگان از دانستن نکات پایه ای قضیه بی نصیب نخواهند ماند. رسیدیم به آنجا که همان طور که روی دفترچه سبز نوشته ساعت شش صبح روز موعود باید خودتان را به آدرسی که ذکر شده معرفی کنید.

 

۱۰- آیا باید قبل «آن روز» با همه خداحافظی کنم؟
باید ببینیم در روز تقسیم قرار است چه اتفاقی بیفتد. بعد از مراسم کوتاهی شما را خیلی سریع و براساس کدهایی که روی دفترچه سبزتان نوشته دسته بندی می کنند. بعد بهتان می گویند که کی خودتان را به کجا معرفی کنید. و تمام. دیگر آن روز کاری به شما ندارند. روزی را هم که برایتان تعیین می کنند معمولاً یک یا دو روز بعدتر است. اما همه اینها یک تبصره هم دارد. این که پادگان شما یک شهر دیگر باشد. در آن صورت برای همان روز و به صورت جمعی برایتان اتوبوس می گیرند که حرکت کنید. اگر بخواهید با بقیه همراه شوید باید نه تنها خداحافظی هایتان را کرده باشید بلکه وسایلتان را هم آورده باشید. البته مجبور نیستید حتماً با آن اتوبوس بروید. نکته فقط این است که در روز تعیین شده در پادگان حاضر باشید.

 

۱۱- چی با خودمان ببریم؟
سبکبار باشید. وسایل نظافت شخصی، لباس جمع و جوری متناسب با فصل، دارو و البته تنقلات مقوی: خشکبار، شکلات و از این قبیل.

 

۱۲- چی نمی توانیم با خودمان ببریم؟
شما مجاز نیستید با خودتان موبایل، دوربین عکاسی، هیچ گونه وسیله برقی (حتی ریش تراش)، هیچ گونه وسیله انتقال اطلاعات (مثل فلاپی، سی دی و فلاش مموری)، سیگار (و…) فندک و کبریت، اگزاسپام و دیازپام و هیچ گونه داروی خواب آور همراه داشته باشید. بهتر است هیچ چیزی را که حدس می زنید سؤال برانگیز، عجیب، تازه یا غیرعادی باشد همراه نبرید.

 

۱۳- در روز اول چه چیزی منتظر ماست؟
اولش که خوش آمد و شکلات و اینهاست. بعد خودتان را برای ساعت های متوالی نشستن آماده کنید. آمارتان گرفته می شود، فرم ها را پر می کنید، توصیه های ایمنی را گوش می کنید، با مسائل اولیه آشنا می شوید و بعد به یگان های مختلف تقسیم می شوید.

 

(نکته: اگر رفیق آشنایی کسی آنجا هست که می خواهید با هم در یک یگان بیفتید کمی زرنگی لازم دارید و مقداری اقبال . معمولاً افراد به صورت رندوم برای یک یگان انتخاب می شوند یعنی کافی نیست که در یک صف کنار هم ایستاده باشید. ممکن است شما را به صورت یک در میان انتخاب کنند. پس باید سریع باشید، نترس باشید، لایی بکشید، و مقداری ابتکار به خرج بدهید. اگر فکر می کنید این کارها ارزشش را ندارد باید بگویم سخت در اشتباهید چون بزودی خواهید فهمید که حضور حتی یک دشمن آشنا در یگان چه نعمتی است!) می روید سر یگانتان. یکی از نفرات ارشد یگان شما را در مورد وسایلی که باید تهیه کنید توجیه تان می کند. بعد تعدادی از استحقاقی هایتان را می دهد و خلاص. معمولاً بعد این مرحله به همه تان یک برگه مرخصی می دهند تا بروید و چیزهایی را که باید، تهیه کنید و صبح روز بعد رسماً خدمتتان را شروع کنید.

 

۱۴- استحقاقی چیست؟
وسایلی هست که نیروهای مسلح به رایگان در اختیار پرسنل وظیفه می گذارد. چیزهایی مثل لباس، جوراب، قند و چای، پوتین و از این قبیل، جزئیاتش را بعداً خود خواهید دانست. چیزی که الان مهم است مسئله لباس است.

 

۱۵- من که لباس هایم اندازه ام نیست چه کنم؟
تقسیم لباس ها خیلی اتفاقی است. و رایج است که لباس های استحقاقی اندازه آدم نباشد. سه راه دارید؛ همانجا که لباس را تحویل می گیرید و تنتان می کنید بگردید دنبال کسی که سایزتان را می توانید با هم عوض کنید. بقیه هم مثل شما هستند و بعضی ها دنبال سایزی که به شما رسیده. راه دوم این که بروید خیاطی تا لباس را برایتان اندازه کند. و آخرین راه هم این است که وقتی برای تهیه لیست کذایی می روید به نظامی فروشی لباس استحقاقی و کمی – یا زیادی – پول سر بدهید و یک لباس سایز خودتان بگیرید. راه سوم در مورد پوتین بیشتر کاربرد دارد.

 

۱۶- از ما می خواهند چه چیزهایی تهیه کنیم؟
یک لیست ۱۰، ۱۵ تایی که سر جمع حدود ۱۵ هزار تومان برایتان خرج دارد و باید از نظامی فروشی تهیه کنید (اگر ساکن تهرانید مثلاً از میداان امام حسین یا حسن آباد یا گمرک) شامل جعبه واکس و آینه و شانه و پارچه تنظیف و دفترچه مرخصی و…

 

نکته این است که نمونه این وسایل را نشانتان می دهند و باید عین همان ها را تهیه کنید – کار سختی نیست – این آینه و شانه هر آینه و شانه ای نیست. جزو آنکادر کمد شما خواهد بود.

 

۱۷- قضیه چکش زدن به پوتین چیست؟
باید با کفش یک کیلویی دو ماه آیندتان اخت شوید. راحت بودن پوتین نصف دوره آموزشی است. پوتین نو، محکم و یاغی و خشک است. باید رامش کنید. اول با چکش خوب پاشنه اش را بکوبید تا نرم شود (منظورم از چکش دقیقاً چکش و منظور از کوبیدن دقیقاً کوبیدن است!) بعد خوب واکسش بزنید. واکس کلید ماجراست. پوتین نو را اهلی می کند. اولین بار پوشیدن پوتین و بستن درست بندهایش ممکن است نیم ساعتی وقتتان را بگیردد. طبیعی است، کم کم عادت می کنید. ظرف چند هفته یاد می گیرید چطور طی پنج ثانیه پوتین به پا کنید. و بعد دل کندن از پوتین سخت می شود. خیلی از کسانی که از آموزشی آمده اند می دانند: تا مدت ها با پا کردن هر چیزی جز پوتین احساس پا برهنگی خواهید کرد.

 

۱۸- پس بالاخره این روز اول کی می رسد؟
خب. دیگر وقتش شده. سر صبح. وقتی هوا هنوز گرگ و میش است. شما لباس آموزشی تان را تن می کنید. از زیر آینه و قرآن رد می شوید. ساکتان را روی دوشتان می اندازید و با ترسی کوچک در دلتان به سمت پادگان می روید.

 

شما حدود هشت هفته تحت آموزش قرار خواهید گرفت.

 

تبریک می گویم. سربازی تان رسماً آغاز شد.

 

۱۹- روز اول آموزشی، چه جور روزی است؟
راستش می دانید… یک جور… چطور بگویم؟… نه این که بخواهم بترسانمتان، نه… فقط کمی… ولش کن، سوال بعدی!

 

۲۰- برنامه چند روز اول چیست؟
در چند روز اول شما صرفاً نسبت به برخی اصول اولیه خدمت توجیه می شوید. فرمان های ساده ای مثل خبردار و به چپ چپ را تمرین می کند. کمی با فضا آشنا می شوید و از این چیزها، شما هنوز وارد برنامه “سین” نشده اید.

 

۲۱- برنامه سین دیگر چه صیغه ای است؟
صیغه نیست. نامی است برای برنامه جاری قسمت های مختلف نظام، یکی می گوید این سین مخفف “ساعت یگان نظامی” است. برنامه آموزشی وظیفه ها در تمام نیروهای مسلح تقریباً یکسان است. در این برنامه آموزشی برای پنج صبح تا چهار بعدازظهر شما برنامه ریزی شده، شما مجاز نیستید کاری خارج از برنامه سین انجام دهید. بر اساس شالوده کلی برنامه سین در دوره آموزشی شما ساعت پنج صبح از خواب بیدار خواهید شد، تا ساعت شش را به نظافت مناطق محوله و مرتب کردن آنکادر وسایل شخصی و خوردن صبحانه خواهید گذراند. ساعت شش تا هشت برای ورزش، کلاس قرآن و … است. از هشت تا ۱۲ ظهر شما دو نوبت کلاس آموزشی را از سر خواهید گذراند. فاصله ۱۲ تا یک و نیم فرصت ناهار و نماز است و از آن موقع تا ساعت چهار بعدازظهر مجدداً سر کلاس خواهید نشست. ساعت ۹ شب خاموشی است و شما ساعت ۹ و نیم قطعاً خواب هستید.

 

۲۲- من معاف از رزم هستم. اوضاع من چطور است؟
بستگی به محل آموزشی تان دارد. افراد معاف از رزم معمولاً از ورزش صبحگاه یا گاهی رژه معاف می شوند (و البته باید به جایش وظایف دیگری انجام دهند که گاهی به صرافت بی خیال شدن معافیتشان می افتند!) در محل آموزشی ما که جمله معروفی وجود داشت: «شما معاف از رزم هستید. درست. اما ما که الان مشغول رزم نیستیم!»

 

یک توصیه شخصی دارم. اگر اوضاعتان وخیم نیست و از پس کارهای معمول برمی آیید، خیلی دنبال استفاده از این امتیاز نباشید، به هر حال تا پایان دوره آموزشی به شما به چشم یک دودره باز نگاه می کنند که حقش است همه کارها را سرش خراب کنند. البته باز تصمیم با خودتان است، ممکن است خوش شانس باشید و مدام نگهبان لباس ها شوید، ولی متمایز شدن از کل جمعیت یگان- خصوصاً در دوره آموزشی- به هر حال کمی شخص را در معرض استرس های بیشتری قرار خواهد داد. خود دانید.

 

۲۳- غذا چی بهمان می دهند؟
نترسید. تا حالا بدغذاترین افراد هم در آموزشی زنده مانده اند. اوضاع آن قدر که می گویند هم بد نیست. شاید کم باشد (که هست) ولی کیفیتش برای ۴۵ روز قابل تحمل است. شما برای صبحانه می توانید منتظر تخم مرغ، حلواشکری، پنیر و کره مربا باشید. برای ناهار هم مرغ و خورش قیمه و قورمه سبزی و ماهی و استانبولی و برای شام پلوعدس و انواع کوکوها و املت و اینها. گذشته از این معمولاً هر پادگانی برای خودش یک بوفه دارد که دست کم تن ماهی درشان پیدا می شود. پس زیاد عزای غذا نگیرید.

 

۲۴- کی تعطیل می شویم؟
از پنج شنبه ظهر تا صبح شنبه اگر نگهبان نباشید یا به هر دلیل دیگری دستور به ماندن در پادگان را نداشته باشید، مرخص می شوید، تقریباً از هفته سوم آموزشی به بعد نیز از ساعت چهار بعدازظهر تا صبح روز بعد اگر موارد فوق شامل حالتان نبود باز با ممهور شدن دفترچه مرخصی می توانید از پادگان خارج شوید.

 

۲۵- هی. اینجا رو. اگر از پادگان خارج شوم می توانم سیگار بکشم؟
سیگار برای سلامتی مضر است. پس بهتر است اساساً از کشیدنش صرف نظر کنید. اما اگر از بخت بد سیگاری هستید بله می توانید، مشروط بر این که لباس نظامی به تن نداشته باشید. شما با لباس نظامی مختار نیستید در خیابان سیگار بکشید، بستنی بخورید، با دوستانتان ریسه بروید. شما حتی مجاز نیستید کلاه نظامی تان را از روی سر بردارید و به دستتان بگیرید.

 

۲۶-خب، مثلاً اگر این کارها را بکنم چه می شود؟
جایی وجود دارد به نام دژبان مرکزی، افرادی هم وجود دارند به نام دژبان مرکز، تمام نیروهای مسلح دژبان مرکز خاص خود را دارند. کار آنها این است که در سطح شهر پست بدهند و مراقب مراعات قوانین از سوی کسانی که ملبس به لباس نظامی هستند باشند. فرقی نمی کند که اهل چه شهری یا چه پادگانی باشید. دژبان مرکز مجاز است هر عمل خلاف (آیین نامه) از شما دید فوراً اسمتان را گزارش کند. این گزارش در پرونده تان ثبت می شود و بر اساس قوانین تنبیه خواهید شد. دژبان مرکز دو جور نگهبانی دارد؛ نگهبانی به صورت گشت با موتور و اتومبیل.

 

۲۷- نگهبانی مان به چه صورت است؟
لیسانسیه ها و دارندگان مدارج بالاتر بسته به تعداد نفرات یگان و مناطق نگهبانی هر روز در کاغذی موسوم به «لوحه نگهبانی» به آنها ابلاغ می شود. بدیهیات نگهبانی هم این است که سر پست حق ندارد بنشینید، بخوابید، بخورید، بیاشامید یا با کسی صحبت کنید. حد سفت و سخت گرفتن این قوانین را عرف پادگانتان تعیین می کند، ولی سر خوابیدن و نشستن سر پست هیچ مقامی حاضر به اغماض نیست. نگهبانی فرصت مغتنمی است که درباره آینده و گذشته تان فکر کنید، رادیکال ۲۳۳۷۹۰۲ را به صورت ذهنی محاسبه کنید و یا نقش موزاییک زیر پایتان را میلی متر به میلی متر تا آخر عمر حفظ شوید.

 

۲۸- یک چیزی هم شنیده ام به اسم «آماده». آن دیگر چه صیغه ای است؟
ذهن شما چقدر درگیر صیغه است! آماده هم یک جور نگهبانی است، به این صورت که شما ۲۴ ساعت باید برای هر اتفاق غیر منتظره که در پادگان بیفتد آماده باشید. معمولاً در پادگان آموزشی اتفاق غیر منتظره نمی افتد اما افسر نگهبان و افسر جانشین برای سنجش آمادگی شما طی این مدت چندین بار فرمان «پیش» می دهند و معنی اش این است که طی ۱۵ ثانیه باید به صورت آماده با لباس کامل و تجهیزات محوله در منطقه تعیین شده حاضر شوید. طی این مدت شما باید بصورت آماده بخوابید یا غذا بخورید یا دستشویی بروید. پوتینتان را نباید از پا خارج کنید (معمولاً برای نماز یک فرصت کوتاه تنفس می دهند.)

 

۲۹- اگر کسی تعداد نفرات یگانمان را پرسید به او بگویم؟
یکی از چیزهایی که به شدت در مورد آن توجیه خواهید شد، اصول حفاظت و خصوصاً حفاظت گفتار است. به این معنی که شما در مقابل هر کسی جز سلسله مراتب تعیین شده مطلقاً لال خواهید بود. هیچ اهمیتی هم ندارد که طرف لباس راننده به تن دارد یا سرهنگ. شما مجاز به ارائه «هیچ» نوع اطلاعات آماری از داخل پادگان نیستید. (خدا می داند که چطور هر خط را با ترس و لرز می نویسم که مبادا اطلاعات خاصی لو نرود). باز برای امتحان شما این امکان کاملاً محتمل است یک راننده با یک پیکان نارنجی جوانان شما را از دم پادگان سوار کند و بخواهد از شما حرف بکشد و شما سوتی بدهید و او سر اولین دور برگردان دور بزند تا خدای نکرده شما را بسپارد دست صاحبتان! این اتفاق چندین بار رخ داده.

احتیاط شرط عقل است.

 

۳۰- نهست چیست؟
نهست همان غیبت است به زبان نظام. بهتر است در دوره آموزشی دور و برش نچرخید. به‌طور عادی هر روز نهست در پرونده شما دو روز اضافه خدمت برایتان آب می‌خورد. با این حال سلسله مراتب شما حق دارند برای تنبیه شما تدابیر دیگری مثل بازداشت یا اضافه‌های دیگر برایتان در نظر بگیرند.

 

بر اساس یک گفته قدیمی دوره آموزشی اضافه ندارد، ولی دلیل نمی‌شود، چون مطمئن باشید راه‌های بسیار دیگری برای سر عقل آوردن یک نهستی وجود دارد. و شک نکنید که حتماً از این راه‌ها استفاده می‌کنند. بی‌انضباطی بخششی ندارد.

 

۳۱-اگر در دوره آموزشی مریض شوم چه می‌شود؟
اگر؟! رفیق ما را باش! شما حداقل ۴۵ نفرید که در یک آسایشگاه می‌خوابید. به همین دلیل کافی است یک نفر سرما بخورد. اولین کاری که می‌کنید این است که با اجازه فرمانده‌ و با دفترچه بهداری می‌روید بهداری. دکتر معاینه‌تان می‌کند و اگر قضیه سرماخوردگی ساده (یا حتی پیچیده) باشد، بهتان استامینوفن می‌دهند تا خوب شوید!(گفته بودم که دارو همراه ببرید.)

 

ولی اگر قضیه بغرنج‌تر باشد(مثلاً مسمومیت حاد) آن وقت شما به بیمارستان اعزام می‌شوید. هر روز صبح سر ساعت مشخصی یک اتوبوس حامل بیمارهای مجوزدار از پادگان خارج می‌شود و آنها را بین بیمارستان‌های نظام تقسیم می‌کند. اگر بیمارستان برایتان استراحت در منزل نوشت، به پادگان برمی‌گردید، از فرمانده‌تان کسب اجازه می‌کنید(به جز گلاب به رویتان در مورد بقیه امور باید کسب اجازه کنید. تازه در آن مورد هم گاهی…) بعد می‌توانید با خیال راحت به بیماری‌تان در منزل ادامه دهید.

 

یک قاعده کلی در مورد آموزشی وجود دارد و آن این است که غیبت موجه یا غیر موجه بیش از ۹ روز منجر به تجدید دوره می‌گردد. یعنی اگر کسی بدشانسی ‌آورد و طی دوره آموزشی بیماری‌ای بگیرد که خدای نکرده بیش از ۹ روز استراحت‌لازم شود، کنتورش صفر می‌شود و باید دوره را از اول طی کند. اکیداً مراقب خودتان باشید. شما در این برهه از زندگی‌تان حق ندارید مریض شوید!

 

۳۲- ستاره‌هایم را چطور درست سر شانه بچسبانم؟
الان وقت این سؤال نیست. شما مثلاً هنوز در دوره آموزشی هستید ها.

 

۳۳- قسمت ترسناک آموزشی چیست؟
آموزشی قسمت ترسناکی ندارد و خیلی مهم است که این را ملتفت باشید. یکی از مراحل تلویحی آموزش شما که بابتش سر هیچ کلاسی نمی‌نشینید، مدیریت استرس است. شما در معرض انواع متنوعی از استرس‌های بیهوده قرار می‌گیرید تا یاد بگیرید چطور با استرس مقابله کنید. از همان اولین دقایق شما را از بسیاری اتفاقات خواهند ترساند. شما چیزی نمی‌دانید. حق دارید بترسید.اما باید سریع یاد بگیرید که فرق بلوف با آیین‌نامه پادگانی چیست. و چطور این تلاش عظیم برای ارعاب نشان می‌دهد خبری نیست. شما را به شکل سرسام‌آوری از تجدید دوره می‌ترسانند (در حالی که تنها یک شرور به معنی واقعی کلمه ممکن است تجدید دوره شود)، از تیراندازی می‌ترسانند، (در حالی که مطمئن باشید فرماندهان شما خودشان بیشتر می‌ترسند و فقط با کمی احتیاط از روز تیراندازی لذت وافر خواهید برد)، شما را از اردو و رزم شبانه می‌ترسانند (از آن ترس‌هایی است که چقدر بعد به آن خواهید خندید. چطور دلشان می‌آید از قسمتی که برای بدقلق‌ترین آدم‌ها مفرح است کسی را بترسانند) از فلان و بهمان و چنین و چنان. و شما موقع خداحافظی وقتی با فرمانده‌تان روبوسی می‌کنید، تازه می‌فهمید این کارشان- شغلشان است.

 

۳۴-آیا با فشنگ واقعی تیراندازی می‌کنیم؟
بله. در روز تیراندازی شما با فشنگ جنگی واقعی تیراندازی خواهید کرد.

 

۳۵-آموزشی از کی می‌افتد در سرازیری؟
درست از زمانی که شمارش معکوستان را فراموش کنید. چیزی حول و حوش هفته پنجم تا ششم. دو هفته آخر تفریح محض است. شما به راه و چاه وارد شده‌اید.جمع‌هایتان شکل گرفته و اغلب اتفاقات مفرح مثل تیراندازی و اردو همان حوالی رخ می‌دهد.

 

۳۶- چقدر شایعات را جدی بگیریم؟
هیچ. یعنی صفر درصد. و تفاوت وضعیت روانی که شایعات را جدی نمی‌گیرند با آنها که جدی می‌گیرند زمین تا آسمان خواهد بود.

 

ببینید،. اگر شما پیش از این تجربه شایعات را در محیط‌های دانشگاهی یا کاری داشته‌اید، معمولاً این شایعات از چیزکی حقیقی نصیب می‌بردند. یعنی خبری- گیریم با تحریف- از جایی درز می‌کرد و به شکل شایعه به گوشتان می‌رسید. اما در سربازی اوضاع فرق می‌کند. تا دقیقه ۹۰ فرمانده شما هم از تصمیم مافوقش بی‌خبر است. بنابراین تصمیماتی هم که در لحظه آخر گرفته می‌شود نمی‌تواند قبلش به جایی- خصوصاً بین سربازها- درز کند. از طرف دیگر همه پر از امید و آرزو و ترس و واهمه‌اند. فضای مهم‌آلود این فرصت را فراهم می‌کند تا هر کسی جوری بیم‌ها و امیدهایش را به شکل شایعه بیرون بریزد. به همین دلیل تره خرد کردن به شایعات شما را در موقعیت اضطراب دائم قرار خواهد داد.

 

تجربه شخصی: در هفته چهارم آموزشی ما شایعه شد که قرار است برویم مرخصی میان‌دوره. شایعه مثل برق همه جا پیچید. همه از میان‌دوره حرف می‌زدند. یک روز صبح پنج‌شنبه گفتند مراسم سالروز آزادی خرمشهر -دو روز زودتر از موعدش – برگزار خواهد شد. همه منتظر خبر خوب بودیم. سر صبح‌گاه ایستادیم. فرمانده پادگان آمد صحبت کرد و صحبت کرد و صحبت کرد. خبری از میان دوره نشد. دو ساعت بعد جوی عصبی بر یگان حاکم بود. سه دعوا در یک روز اتفاق عادی نبود. ما هیچ وقت به میان‌دوره نرفتیم. از همان لحظه بود که فهمیدم هیچ شایعه‌ای را در سربازی جدی نگیرم.

 

۳۷- جشن سردوشی چیست؟
مراسم پایانی دوره آموزشی شما. زمانی که دیگر رسماً از پادگان مرخص می‌شوید. مراسم عادی مثل صبحگاه با مهمانان عالی‌رتبه و رژه نهایی. دو ساعت بعدش شما به تدریج وسایلی که امانت دستتان بود مثل کلاه آهنی و ظرف سلف غذا و قمقمه و زیلو و چهاربند و فانوسقه‌تان را تحویل می‌دهید. وسایلتان را می‌بندید. امریه‌تان را می‌گیرید و می‌روید.

 

۳۸-امریه؟
امریه در آن روز یک نام عام است برای تمام کاغذهایی که سرنوشت شما را طی ۱۸ ماه آینده رقم می‌زند. چه آنها که امریه دولتی دارند و چه آنها که باقی خدمتشان هم در نظام است. در آن کاغذ نوشته که شما چه روزی باید خود را به چه محلی معرفی کنید.

یا اینکه شاید کد خورده باشید.

 

۳۹- کد خورده باشم؟
بله. در ارتش دوره‌‌ای وجود دارد به نام دوره کد. دوره تکمیلی آموزشی است که همان مدت دو ماه است و اغلب در شیراز و اصفهان ارائه می‌شود. امریه دارها- آن امریه نه این امریه-و فوق لیسانس‌ها و برخی رشته‌ها که هر سال اعلام می‌شود به علاوه خوش‌شانس‌ها کد نمی‌خورند.

 

۴۰-از کی می‌توانیم ستاره‌هایمان را بچسبانیم؟
تبریک می‌گویم. در امریه‌تان نوشته دانشجوی آموزشی – اگر کد خورده باشید- یا مثلاً ستوان فلانی.

حالا شما اگر کد نخورده باشید و لیسانس باشید ستوان‌دوم با دو ستاره و اگر مدرک بالاتری داشته باشید، ستوان‌یکم با سه ستاره بر دوش خواهید بود. دقت کنید مثل آش‌خورها ستاره‌ها را عوضی نچسبانید. پره میانی ستاره‌ها باید گردنتان را نشانه رفته باشد.

 

همه چیز درباره خدمت سربازی (از سیر تا پیاز سربازی)

جدیدترین مطالب سایت