جوک های جدید من و بابام سری (27)

جوک های جدید من و بابام سری (27)

جوک های جدید من و بابام (27)

بابام اخبار نگاه میکنه میگم بابا اینا همش دروغ میگن!
گفت: سیگار میکشی؟
گفتم: نه!
گفت همه دروغ میگن تو کره‌خرم دروغ میگی 😐

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

واسه گواهینامم رفتم پیش چشم پزشک بهم گفت به عینک نیاز داری، گفتم خداوکیلی این چه حرفیه میزنی؟ چشمای من مثل چشمای عقابه

گفت باشه عقاب جون میشه از روی پای من بلند شی بشینی روی اون صندلی؟

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

بچه بودم وقایع رو قاطی میکردم معلم دینی پرسید عید غدیر چه اتفاقی افتاد؟ گفتم سیدهارو سر بریدن

با اره برقی افتاد دنبالم ://

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

تو مجلسی بودم اخونده گفت هرکی گریه کنه بخشیده میشه
من گریه ام نمی یومد هی زور زدم هی فشار اوردم نیومد

بابام‌ با چشم گریون زد رو شونه ام گفت پسرم من برات دعا می کنم بخشیده شی انقدر چوسیدی چشمام داره می سوزه :/

 

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

ﺍﻭﻥ ﭼﯿﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺟﺰ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ؟

ﺑﻠﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺣﺪﺱ ﺯﺩﯾﻦ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﯿﺴﺖ

پس گردنی از باباس …
بعدا بازم ازتاریخ براتون میگم😂😂

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

دیشب مدیر ساختمون اومده بود دمِ درِ خونه

با بابام کار داشت!بابام رفت جلوی در،منم صدای آهنگو زیاد کرده بودم!
یهو بابام داد زد:

اون لامصبو خفه ش کن ببینم این چه گهی میخوره آخه!
هیچی دیگه داریم دنبال خونه میگردیم الان ://
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

بابام رو در پارکینگ نوشته بود “از اینکه اینجا پارک نمیکنید متشکریم” باز ملت پارک میکردن الان با اسپری فحش خارمادر نوشته دیگه کسی پارک نمیکنه

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

زمان ما ناظم مدرسه یه شیلنگ داشت با اون کتکمون میزد.

یه بار بابام اومد مدرسه به ناظم گفت یه چوب داخلش بکن که شیلنگه خراب نشه

از اون روز به بعد ناظم بی باک تر میزد :/

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

‏در حال حاضر تنها سرمایم اون پولیه که مامانم قراره بعد از طلاق گرفتن از بابام به عنوان مهریه بگیره بده به من.

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

مامان بزرگم يه جوراب زنونه بسته سر شير آشپزخونه
آب ميخورم همش حس مى كنم مزه پاى مامان بزرگم رو ميده

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

اگه بهشت زير پاي مادراس، پس تكليف پدرايي كه با پا درو ميبندن چون كلي واسه دخترشون خريد كردن چيه؟!

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

بابام فکر کرده کاکتوس سالی یک استکان بیشتر آب نمی‌خواد امروز کاکتوسه گفت داداش یک لحظه بیا، اینجا کربلاس؟

یک لیوان آب بیار مُردیم از تشنگی 😂

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

و آنگاه که چاقو سر اسماعیل را نبرید،
جنتی از گوشه ای فریاد میزد:بکن تو شکمش!!!😂😂

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

بچه بودم داشتم قدم میزدم افتادم تو چاه،با خودم گفتم منم به سرنوشت حضرت یوسف دچار شدم،گفتم خدایا چقدر ما خوشگلارو اذیت میکنی؟

یکی با یه آچار زد به پام گفت یوزارسیف برو کنار دهنم سرویس شد.تازه فهمیدم افتادم تو چاه مکانیکی.😂

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

‏عمه ام تو اینستاگرام یه پیج زده دستبندای دست ساز خودشو میفروشه مامانم ام یه پیج فیک باز کرده میره زیر پستاش مینویسه همینو تو مترو میدن ۵تومن :))))

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

صبح به بابام گفتم صبح بخیر

یکم نگام کرد گفت ریدم تو صبحی که با قیافه تو شروع بشه

بزرگوار علاقه ای به صبح نداره ://

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

فامیلمون میگه بچه ش تو دسشویی گفته بیا منو بشور. این گفته خودت یاد بگیر بشوری دیگه بزرگ شدی. بچه هه گفته مگه من نوکرتم؟ :)))))))))

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

گوشیمو میزنم شارژ میرم دوساعت بعد برمیگردم میبینم وقتی شارژش ۱۰٪ بوده بابام گوشیمو از شارژ کشیده گوشی خودشو زده.

حتی ترامپم اینکارو نمیکنه ://

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

مامان بابام دعواشون شد مامانم خواهرمو برداشت از خونه رفت ، بعدشم بابامم داداشمو برداشت رفت،منم نگاه کردم . سعی کنید تعداد بچه هاتون زوج باشه

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

‏شماره شناسنامه‌ بابام پنجه،اینجوری برام تداعی میشه که بعد از صدور شناسنامه برای حضرت آدم، حوا، هابیل و قابیل بعدی رو برا بابا ما صادر کردن.

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

58 هزار تومن پول عینک شنا میدید؟

من واسه اینکه ۸ تومن پول بلیت استخر ندم تو کوله ی بابام قایم میشم میرم داخل 🙂

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

یه سری تو دهاتمون یه چیزی دیدم فکر کردم جنه شب خوابم نمیبرد بابام اومد دلداری بده گفت نترس اینجا جن نداره احتمالا از دهات بغلی اومده بوده

اونجا بود که تشنج کردم :((

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

‏بابابزرگم از عموم پرسید چرا بچه دار نمیشید؟
عموم گفت تو این شرایط اقتصادی از پس خرجش برنمیام. بابابزرگم گفت بچه خودش روزیشو میاره.
بابام یه نگاه به من کرد گفت بچه گُه خورد!

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

به دختر همسایه مون گفتم میخوام باهات باشم گفت باید بالا باشی تا بتونی با ما باشی منم رفتم پشت بوم گفتم الان خوبه؟

نمیدونم چرا فرداش از اون محله رفتن :/

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

یه بار هم جن نصف شب بیدارم کرد گفت داداش تو که مسافرت نمیری این چمدون چیه زیر تختت گذاشتی، بالای ده بار سُم کوچیکم خورده بهش جمش کن دیگه

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

 

سایز دماغ ما متوسط بود
از وقتی شما عروسکی عمل کردید دماغ ما گنده به نظر میاد😒😒

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

بابام یه نگاهی به آسمون کرد وگفت:
‏کم کم داره فصل مهاجرت “لک لک” ها میرسه

‏مامانم لبخند ملیحی زد

‏فکر کنم باید دنبال یه “اسم “برای “عضو جدید خانوادمون” باشم

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

داستان ترسناک کوتاه:
دختر به پدرش گفت : مستخدممون میگه این خونه جن داره راست میگه؟
پدر با ترس به دخترش گفت دخترم ما مستخدم نداریم توی خونه

 

😎😎😎😎😎😝😝😝😝😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

جدیدترین مطالب سایت