شعر زیبا به مناسبت دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی

شعر زیبا به مناسبت دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی

شعر زیبا به مناسبت دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی

همه ما از کودکی به دهه فجر جور دیگری نگاه میکردیم. همه مان شور و حال دیگری داشتیم. همه مان جور دیگری خوشحال بودیم. همه میدانستیم برای این روزهای شادی و آزادی چه جوانانی را در راه خدا دادیم. همه مان میدانیم که هدف چه بود و چیست.

 

حنما شما هم مثل من عاشق اشعار دهه فجر هستید که در مدارس گوش میدادیم و الان برایمان خاطره انگیز است. امروز به همین مناسبت برایتان اشعار دهه فجری مخصوص کودک و بزرگسال آورده ام تا با یادآوری خاطرات گذشته و کودکی حالتان خوب شود.

 

خورشید گل کرد
در آسمان جان ما، خورشید گل کرد
پیش از دعا ،وقت سحر ،خورشید گل کرد

چون لاله ای خونین کفن، در سینه خاک
با یاد میر کربلا،خورشید گل کرد

گل می کند از سوی مشرق،چهره روز
چون چشمه مهر و صفا،خورشید گل کرد

در مغرب شط فرات و دجله، ا ین بار
با پیک پیغام شما،خورشید گل کرد

وقتی که تیرحادثه زد بوسه بر او
در خاک سرخ نینوا،خورشید گل کرد

در دشت شب، بی روشنای کورسوئی
هنگام طوفان بلا ،خورشید گل کرد

از پشت دیوار افق ،آرام آرام…
بر پهنه ارض و سما،خورشید گل کرد

از چهره پاکش، تشعشع موج می زد
بایاد آن دیر آشنا،خورشید گل کرد

در ظلمت شب، با سرود هاتف عشق
در موج موج هر صدا ،خورشید گل کرد

دیگر هراسی از هجوم شب نداریم
در آسمان جان ما،خورشید گل کرد

 

***

 

زمانه قرعه نو می زند به نام شما
خوشا شما که جهان می رود به کام شما

درین هوا چه نفسها پر آتشست و خوشست
که بوی عود دل ماست در مشام شما

تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید
کز آتش دل ما پخته گشت خام شما

فروغ گوهری از گنجخانه ی دل ماست
چراغ صبح که بر می دمد ز بام شماست

ز صدق آینه کردار صبح خیزان بود
که نقش طلعت خورشید یافت شام شما

زمان به دست شما می دهد زمام مراد
از آنکه هست به دست خرد زمام شما

همای اوج سعادت که می گریخت زخاک
شد از امان زمین دانه چین دام شما

به زیر ران طلب زین کنید اسب مراد
که چون سمند زمین شد سپهر رام شما

به شعر سایه در آن بزمگاه آزادی
طرب کنید که پرنوش باد جام شما

شاعر:هوشنگ ابتهاج

 

***

 

مثل غنچه بود آن روز غنچه ای که روییده
در هوای بهمن ماه بر درخت خشکیده

مثل آب بود آن روز آب چشمه ای شیرین
چشمه ای که می بیند مرد تشنه ای غمگین

گرچه در زمستان بود چون بهار بود آن روز
سرزمین ما ایران لاله زار بود آن روز

روز خنده ی ما بود روز گریه ی دشمن
روز خوب پیروزی بیست و دوم بهمن بیست و دوم بهمن

مثل غنچه بود آن روز غنچه ای که روییده
در هوای بهمن ماه بر درخت خشکیده

مثل آب بود آن روز آب چشمه ای شیرین
چشمه ای که می بیند مرد تشنه ای غمگین

گرچه در زمستان بود چون بهار بود آن روز
سرزمین ما ایران لاله زار بود آن روز

روز خنده ی ما بود روز گریه ی دشمن
روز خوب پیروزی بیست و دوم بهمن

 

***

 

بهمن خونین
آمده موسم فتح ايمان
شعله زد از افق نور قرآن

در دل بهمن سرد تاريخ
لاله سر زد، ز خون شهيدان

لاله‌ها قامت سرخ عشقند
سرنوشت تو با خون نوشتند

(پيكر پاكت ای جان به كف را
از ازل با شهادت سرشتند)

بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده بادا قرآن

بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده ياد شهيدان

مقدمت را اماما شهيدان
با نثار تن خود گشودند

خونشان فرش راه تو بادا
عاشق راه پاک تو بودند

آمدی با پيامت خمينی
از رهايی و از حق سرودی

(آنكه بر ظلم شب حمله ور شد
اي خمينی تو بودی، تو بودی)

بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده بادا قرآن

بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده ياد شهيدان

(در دل تار شب اي شهيدان
دست قهار خلق خدائيد

از تبار حسين شهيديد

از ديار عروج و خدائيد)

(در زمستان بهاران آمد
آدم از قعر دوران آمد
بوی نسل شقايق پيچيد
بوي عطر شهيدان آمد)

(بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده بادا قرآن
بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده ياد شهيدان)

 

***

 

شعر ورود امام خمینی به میهن

از اوج بروج حق سردار قیام آمد
بر شوق سماع جان، انوار امام آمد

طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد
شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد

آن پیر پیام آور بت بر کن ولا گستر
بر گستره ای لبریز از خون و قیام آمد

گفتا که من آن بحرم کارام نمی گیرد
در مسلک بیداران آرام، خرام آمد

عنبر چکد از نامش، سر مقدم اقدامش
بر لحظه سرمستان اکسیر دوام آمد

پیک خبر بهمن سرداد به هر برزن
کای منتظران خیزید، خیزید امام آمد
غلامرضا رحمدل

 

***

 

آسمان بی قرار چشمانش
صبح آیینه دار چشمانش

در زمستان اگر چه می آمد
موج می زد بهار چشمانش

چشم گفتم به خاطرم آمد
چشمه ی بی غبار چشمانش

چشمه گفتم گریستم از شوق
در پی چشمه سار چشمانش

چشمه چشمه نگاه من شد رود
رود شد … آبشار چشمانش

آبشاری که طرح آن را ریخت
سالها انتظار چشمانش

مثل طرح دریچه ای به ظهور
سایه ی تکسوار چشمانش

بی تعارف چقدر زیبا بود
گردش روزگار چشمانش

 

***

 

خوش آمدی به وطن ای مجاهد ای رهبر
گران مبادت بر جان خسته رنج سفر

خوش آمدی که به سوغات دوستان داری
ز استواری ایمان نوید فتح و ظفر

خوش آمدی پی ترحیب ملتی که گذشت
بپاس حق و فضیلت زدست و سینه و سر

خوش آمدی پی تمجید امتی که ز عشق
به پیش ناوک دلدوز سینه کرد سپر

خوش آمدی پی تحسین مردمی که کنون
بپای خاسته بر محو ظلم و فتنه و شر

خوش آمدی پی تعظیم مردمی که گرفت
زمام از کف اهریمنان بد گوهر

خوش آمدی پی تعلیم امتی که زجان
ترا شناسد تنها ترا ترا رهبر

خوش آمدی و نکو آمدی که تا بینی
قیام توده جان بر کف اندر این کشور

ز حال خلق وطن خواهی ار شوی آگاه
یکی به چشم خدابین خویشتن بنگر

جماعتی بنگر استوار در ره حق
بسان کوه سرافراز و آهنین پیکر

به گاه خیزش چونان که موج از دریا
به گاه غرش چونان که در فضا تندر

گشاده بازو بر محو خصم افسون ساز
نهاده روی به میدان دیو افسونگر

به ترکش اینک فریادشان به گونه تیر
به سینه ایدر امیدشان چنان تندر

به تندخیزی چون گردباد در هامون
به سخت کوشی چون رودباد در گردر

دمنده هرجا چونانکه خشمگین ضیغم
جهنده هر سو چونانکه سهمگین اژدر

همه سراپا فریاد و غرش و غلیان
ز موج و توفان توفنده تر ز پا تا سر

ندیده هرگز چشم زمان چنین پیکار
نخوانده هیچ کس اینگونه رزم در دفتر

قیامت است تو گویی به پا در کشور
از این قیام که دارد نشانه از محشر

از این شگفتی لب می گزند برنایان
کزین فشان نتوان کرد رزم را باور

ز یک طرف همه اهریمنان غرق سلاح
ز یک طرف همه پاکان بی سلیح و سپر

ز یک طرف خمپاره و مسلسل و تانک
زیک طرف همه دل های عاطفت پرور

ز یک طرف همه سالوس و حیله و ترفند
ز یک طرف همه ایمان و عزم و همت و فر

ز یک طرف همه جهل و فساد و قهر و غرور
ز یک طرف همه عرفان و فضل و علم و هنر

ز یک طرف همه نابخردان دیو آیین
ز یک طرف همه آزادگان دانشور

ز یک طرف همه کفر و ز یک طرف اسلام
ز یک طرف همه حنظل ز یک طرف شکّر

بیا فضیحت اشرار بین در این میدان
بیا فضیلت احرار بین در این سنگر

که توپ و تانک فرو ماند پیش سینه و دست
که دیو صحنه تهی کرد و بست بار سفر

خلل فتاد به کاخی که دیو می پنداشت
که بارگاه خدا راست همسر و همبر

بزرگوار زعیما هم از زعامت تست
قیام خلق بدین پایه اتفاق نظر

تویی تو موجد این انقلاب در ایران
توی تو مایه این اتفاق در خاور

تویی که در همه جا موج اعتصاب از تست
همی ز ساحل اروند تا کران خزر

تویی که لرزه فکندی به کاخ استعمار
تویی که شعله فکندی به جان مستکبر

تویی که عزم تو بر کند بیخ ظلم از ملک
چنانکه دست علی در ز قلعه خیبر

همه زعامت زیبد ترا در این دوران
همه امامت شاید ترا در این کشور

همه به حکم تو گردن نهاده ایم همه
تو امر کن که به امر توایم فرمانبر

تمام ایران آغوش شد که تاگیرد
ترا چون جان ببر ای رهبر ز جان بهتر

تمام ایران شد دیده تا ترا نگرد
فراز مسند اسلام و دین گرفته مقر

تمام ملت شد گوش تا مگر شنود
پیام روح فزای تو از بر منبر

فراز منبر اینک بر ای همچو رسول
بگو بنام خداوند قاهر داور

بگو که دشمن بدخواه دام برچیند
که مسلم در خط الحاد نیست راه سپر

الا خمینی ای نایب امام زمان
الا خمینی ای رهبر خردپرور

بریز در خط اسلام طرح جمهوری
که مسلمیم و به ام الکتاب مستظهر

حکومت اینجا محکوم حکم قرآن است
که هست قرآن منصوص حضرت داور

در این مجاهده بادا خدا تو را همراه
در این مبارزه بادا خدا تو را یاور

ترا درود که شایسته درود تویی
ترا سلام که اسلام را تویی یاور

حمید تا که ثنای تو بر زبان دارد
سزد که سر بفرازد ز فخر بر اختر

“حمید سبزواری”

 

***

 

برخیزید برخیزید برخیزید
برخیزید ای شهیدان راه خدا
ای کرده بهر احیای حق جان فدا
کز قطره قطره‌ی خون پاک شما
می‌روید تا ابد در وطن لاله‌ها

برخیزید برخیزید

برخیزید رهبر آمد کنون در کنارتان
تا سازد، غرقه در بوسه خاک مزارتان
تا گیرد، خون بهای شهیدان ز اهرمن
باز آمد، رهبر ما پی یاری وطن

برخیزید برخیزید

جاویدان زندگی جوشد از خاک هر شهید
باز روید لاله از تربت پاک هر شهید
ای انسان چون شهادت سر آغاز زندگی ست
مرگ سرخ رمز آزادی و راز زندگی ست

برخیزید برخیزید

برخیزید ای شهیدان راه خدا
ای کرده بهر احیای حق جان فدا
کز قطره قطره‌ی خون پاک شما
می‌روید تا ابد در وطن لاله‌ها

برخیزید برخیزید

در عالم مایه ی سرفرازی شهادت است
پیش ما، مرگ در راه ایمان سعادت است
هر کس او، در ره عدل و دین ره‌سپر شود
در این ره، گر دهد جان ز کف زنده‌ تر شود

برخیزید برخیزید

از دشت کربلا هر زمان آید این پیام
در راه عزت و افتخار و شرف قیام
تا انسان تن رها سازد از بند بندگی
عاشورا بر مجاهد دهد درس زندگی

 

***

 

این بانگ آزادی ست، کز خاوران خیزد
فریاد انسان‌هاست، کزنای جان خیزد

اعلام توفان‌هاست، کز هر کران خیزد
آتشفشان قهر ملت‌های در بند است

حبل‌المتین توده‌های آرزومند است
الله‌اکبر، خمینی رهبر

دشمن بداند ما موج خروشانیم
زاییده بحریم، فرزند توفانیم

در سنگر اسلام، بگذشته از جانیم
بازو به بازو، صف به صف، ما آهنین چنگیم

سنگر به سنگر، جان به کف آماده جنگیم
تخت شهنشاهان، شد سرنگون از ما

بخت تبهکاران، شد واژگون از ما
دامان آزادی، شد لاله‌گون از ما

ما حافظ آزادی و اسلام و قرآنیم
ما در پی آسایش و معراج انسانیم

الله‌اکبر، خمینی رهبر
ما در ره اسلام، پیمان خون بستیم
زنجیر استعمار، مردانه بگسستیم

 

***

 

در ادامه چند شعر کودکانه مناسب دهه فجر در اختیار شما عزیزان قرار دادیم. با ما همراه باشید.

 شعر زیبا به مناسبت دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی

دهه فجر اومده

دهه فجر اومده

شور و غوغا اومده

امام خوب ماها

به وطن باز اومده

شاه بد جنس بلا

اون که بود مثل خلا

پا گذاشت به فرار

تا بره از این دیار

آره ای شاه برو

ای امام ما بیا

بعد از این همه بلا

تا بیاد شور و صفا

 

***

 

نوروز در بهمن

شب بود و ز تنهايي

جان بر لب ما آمد

در آن دل تاريكي

يك باره صدا آمد

ما خسته شديم از شب

ما منتظر ماهيم

اي روح خدا برگرد

ما شاه نمي‌خواهيم

پرسيد چه مي‌خواهيد

شاه از سر ناكامي

مردم همگي گفتند:

«جمهوري اسلامي»

 

***

 

شعر انقلاب

مي‌خواستم شعري بگويم

شعري براي انقلابم

ديدم كه او درياست و من

يك قطره ناچيز آبم

ديدم كه بايد ابر باشم

از صبح تا شب هي ببارم

تا شايد اشك مادران را

در بيتي از شعرم بيارم

ديدم كه بايد رعد باشم

غرنده و پُر شور و غوغا

آن‌وقت در شعرم بگويم

تكبيرها، فريادها را

ديدم كه بايد دشت باشم

دشتي پُر از لاله، شقايق

تا از شهادت‌ها بگويم

از قلب‌هاي گرم و عاشق

دهه فجر,شعر کودکانه دهه فجر

 

***

 

يك پله يك پله

وقتي هواپيما

از دور پيدا شد

آغوش يك ملت

بر روي او وا شد

يك پله يك پله

مي‌آمد او پايين

با چهره‌اي پُر نور

با خنده‌اي شيرين

آرام مي‌آمد

دل، بي‌قرارش بود

دريايي از مردم

در انتظارش بود…

 

***

 

به به چه حرف خوبی
به به چه حرف خوبی آن شب امام ما گفت
حرفی كه خواب دشمن از آن سخن برآشفت

حرف امام اين بود:
در سرزمين ايران ، پاينده است اسلام، تا هست نور ايمان
ما بچه‌های ايران جنگيم تا رهائی

ترسی به دل نداريم از رنج و بی غذايی
فريادمان بلند است، نهضت ادامه دارد
حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد

از توپ و تانك دشمن، هرگز نمی ‌هراسيم
دشمن گياه هرز است، ما مثل تيغ و داسيم
دشمن خيال كرده، ما نوگل بهاريم

اما امام ما گفت ما مرد كارزاريم
فريادمان بلند است، نهضت ادامه دارد
حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد

به به چه حرف خوبی آن شب امام ما گفت
حرفی كه خواب دشمن از آن سخن برآشفت

حرف امام اين بود:
در سرزمين ايران ، پاينده است اسلام، تا هست نور ايمان

ما بچه‌هاي ايران جنگيم تا رهائي
ترسي به دل نداريم از رنج و بي غذايي
فريادمان بلند است، نهضت ادامه دارد
حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد

از توپ و تانك دشمن، هرگز نمي‌هراسيم
دشمن گياه هرز است، ما مثل تيغ و داسيم
دشمن خيال كرده، ما نوگل بهاريم

اما امام ما گفت ما مرد كارزاريم
فريادمان بلند است، نهضت ادامه دارد
حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد

مطالب داغ هفته اخیر