اثرات بد تحقیر و مسخره کردن کودکان و خشونت کلامی

اثرات بد تحقیر و مسخره کردن کودکان و خشونت کلامی

اثرات بد تحقیر و مسخره کردن کودکان و خشونت کلامی

‏تحقیر و مسخره کردن کودکان بر روح و روان آن ها در بزرگسالی اثرات ناگواری بر جای می گذارد. رفتار با کودکان و نوجوانان، امری بسیار حساس و دقیق است. بعضی از حرکت ها و رفتارهای پدر یا مادر یا مربی، ناخواسته و ناآگاهانه، شخصیت کودک و نوجوان را حقیر و ضعیف می کند. در واقع، همه ما به طور مؤثرو ناخودآگاه، با رفتار و گفتار خود، مصالح ساختمانی شخصیت کودک را تهیه می کنیم که در آینده می تواند نقش مهمی در سازندگی و سلامت یا تخریب و ناهنجاری شخصیت وی داشته باشد.

 

آیا تا به حال کودکتان را مورد تحقیر و تمسخر قرار داده‌اید؟ آیا می‌دانید آسیب‌های روانی آزارهای عاطفی و کلامی همواره با فرزندتان باقی خواهند ماند؟ مشکل والدینی که کودکانشان را با غرولند زیاد، تحقیر کلامی، فحاشی و کوچک‌کردن نام و هویت او مورد آزار قرار می‌دهند این است که آن‌ها اصلا متوجه عوارض و عواقب آنچه می‌گویند نیستند.

 

آسیب‌های روانی تحقیر و مسخره کردن کودک

رابطه امن والد ـ. فرزندی یک عشق بی‌قید و شرط برای مراقبت و نگهداری است. در رابطه عاطفی سالم با کودک، شما پیوندی عمیق و مثبت با کودک ایجاد می‌کنید. والدینی که واقعا فرزندشان را دوست دارند اشتباه کودک را با ارائه یک الگوی رفتاری درست اصلاح می‌کنند. آن‌ها کودک را بخاطر اشتباه، تحقیر نمی‌کنند و او را نادیده نمی‌گیرند. پیام آن‌ها به فرزندشان این است: «رفتارت را نمی‌پسندم، اما همچنان دوستت دارم». ‏

 

آزارهای کلامی بیش از هر چیز هویت و اعتماد به نفس کودک را ویران می‌کند. پس از یک دوره طولانی قرار گرفتن در معرض خشونت‌های کلامی کودک توانایی برقراری ارتباط سالم با دیگران را از دست می‌دهد.
او دچار بی‌اعتمادی می‌شود و در توسعه مهارت‌های اجتماعی و تحصیلی ضعیف می‌شود. آزارهای کلامی و عاطفی به اندازه خشونت‌های فیزیکی و بی‌توجهی به تغذیه سالم کودک را در معرض خطر قرار می‌دهد. ‏

 

چگونه کودک در معرض آزارهای کلامی قرار می‌گیرد؟

شما ممکن است کودک را با چنین رفتارهایی مورد آزار و خشونت کلامی قرار بدهید‎:‎

– کودک را تحقیر کنید و اسامی و عناوین تحقیرکننده‌ای را به او نسبت بدهید؛ مثلاً کودک را احمق، بی‌عرضه، زشت، لاغرمردنی یا چاق بنامید. ‏

 

– پشت‌سر کودک بدگویی کنید؛ مثلا به والد دیگرش از رفتارهای او با لحن و کلام آزاردهنده انتقاد کنید؛ در حالی‌که او صدای شما را می‌شنود. ‏

 

– وجود و هویت او را با نفرین یا آرزوهای بد زیر سوال ببرید. مثلاً بگویید «کاش اصلا تو را به دنیا نمی‌آوردم» یا «باید بچه دیگران می‌شدی»؛ چنین گفته‌هایی در کودک این احساس را ایجاد می‌کند که کسی او را نمی‌خواهد. ‏

 

– تهدید به کتک‌زدن یکی از بدترین روش‌های خشونت و آزار کلامی است. گفتن جمله‌های تهدیدآمیزی مثل «الان حسابت را می‌رسم» یا «صبر کن پدرت بیاید» و قرار دادن کودک در موقعیت ناامنی و ترس خشونت‌آمیز است. ‏

 

– ایجاد احساس گناه و متهم کردن کودک با گفتن جمله‌هایی مثل «اگر تو را نداشتم زندگی‌ام بهتر بود» و یا «وجود تو دردسر است» یا «اگر بهتر رفتار می‌کردی خواهرت را هم دچار مشکل نمی‌کردی» همگی تهدیدآمیز و نشانه آزارهای کلامی هستند. ‏

 

– متلک انداختن به کودک با گفتن جمله‌ای مثل «چقدر باعرضه‌ای» در موقعیتی که کودک نتوانسته کاری را به درستی انجام بدهد یا کودک را باهوش خطاب کردن وقتی او نمره‌های خوبی نگرفته خشونت کلامی به حساب می‌آید. کودک به راحتی معنای ضمنی حرف شما را می‌فهمد. ‏

 

– والدینی که به یکدیگر به راحتی توهین، تحقیر و فحاشی می‌کنند در واقع کودک را نیز مورد خشونت کلامی خود قرار می‌دهند. در یک مطالعه در دانشگاه مریلند مشخص شده است کودکانی که شاهد خشونت‌های کلامی والدین خود نسبت به یکدیگر هستند بیشتر دچار افسردگی، اضطراب و مشکلات شخصیتی می‌شوند. ‏

 

کودکی که در معرض خشونت کلامی است را شناسایی کنید

آزارهای کلامی به سرعت اثر خود را در رفتار کودک نمایان می‌کنند. کودکی که در معرض این نوع خشونت است معمولا تصویر اشتباهی از خودش دارد.

 

او همه آنچه از والدینش می‌شنود را تکرار می‌کند. مثلاً خودش را احمق، بی‌عرضه خطاب می‌کند و یا می‌گوید «کسی دوستم ندارد». کودکی که دچار افسردگی، پریشان‌حالی و ناامیدی است نیز در واقع تصویر اشتباهی ازخودش دارد. ‏

 

همچنین او خود را در معرض آسیب‌های فیزیکی خود خواسته قرار می‌دهد. او ممکن است به خودش صدمه بزند و یا رفتارهای پرخطری نشان بدهد تا بار تحقیر و فشار عصبی را کم کند. ‏

 

کودکانی که در معرض خشونت‌های کلامی قرار می‌گیرند معمولاً رفتارهایی ضد اجتماع دارند. این کودکان بیشتر پرخاشگری می‌کنند، دیگران را آزار می‌دهند و بدرفتاری‌های بیشتری نسبت به کودکان در سن و سال خود دارند.

 

علاوه براین آن‌ها در رشد و توسعه مهارت‌ها تاخیر دارند. این کودکان در مهارت‌های فردی، تحصیلی، اجتماعی و رفتاری بسیار ضعیف عمل می‌کنند و همگام با گروه سنی خود پیش نمی‌روند. آن‌ها معمولاً خشم ناشی از تحقیر را با رفتارهای عصبی، شب‌ادراری، کابوس‌های شبانه و مقابله به مثل نشان‎ ‎می‌دهند. ‏اثرات بد تحقیر و مسخره کردن کودکان و خشونت کلامی

 

تاثیر ماندگار خشونت کلامی بر کودکان

فراموش نکنید که خشونت‌های کلامی شما هرگز فراموش نمی‌شوند. صدای شما برای همیشه باقی می‌ماند. یک لحظه چیزی را می‌گویید و به نظرتان می‌آید که تمام شده است، اما واقعاَ اینطور نیست. آنچه که می‌گویید می‌تواند تبدیل به اندوهی ناتمام شود. کودک شما با کلام‌های تحقیر‌آمیز دچار کمبود اعتماد به نفس، ترس و اضطراب، افسردگی، احساس بی‌کفایتی و ناامیدی می‌شود. ‏

 

پیش می‌آید که والدی از فرزندش عصبانی بشود و حرفی بزند که نباید. اما اگر شما نسبت به چیزی که به فرزندتان در موقع خشم گفته‌اید احساس پشیمانی نمی‌کنید، آن را عادی می‌دانید و فحاشی کردن و کوچک شمردن او برایتان آسان است باید متوجه رفتارتان و آسیب‌های روانی کاری که می‌کنید باشید.

 

اگر نمی‌توانید خشم‌تان را کنترل کنید. بهتر است با رفتار درمانی و استفاده از روش‌های کنترل خشم خود را اصلاح کنید. ‏بهتر است بفهمید که چه چیزی باعث می‌شود فرزند کوچک خود را در معرض این نوع آزار قرار بدهید. آیا فکر می‌کنید آزار کلامی یک شیوه موثر تربیتی است؟ آیا این یک راه برای تخلیه فشارهای عصبی خودتان است؟ آیا دچار استرس هستید؟ آیا نمی‌توانید احساسات قوی و شدید خود را کنترل کنید؟ آیا خودتان در معرض خشونت کلامی قرارگرفته‌اید؟

 

دلیل مشکلات خود را بفهمید و به فکر راه حلی برای آن باشید. به احتمال زیاد شما نیاز به یک رفتار درمان یا روان‌شناس و روانپزشک خواهید داشت.

 

این بسیار ارزشمند است که این مشکل را در خودتان بپذیرید و بخاطر خود و فرزندتان قدمی برای اصلاح آن بردارید. زندگی آینده فرزندتان چیزی است که شما می‌سازید. او را دچار اندوه ناتمام نکنید. ‏

 

عوارض جسمی و روانی تحقیر بر کودکان

  • 1-کمبود اعتماد به نفس: اولین و مهمترین آسیب، کاهش عزت و اعتماد به نفس است. هر چقدر عزت نفس کودک پایین تر باشد امید و آرزو های او دچار نقصان می شود و اینگونه کودکان در برقراری ارتباط با دیگران به مشکل خواهند خورد و در بزرگسالی به این باور خواهند رسید که قادر به انجام هیچ کاری نیستند.

 

  • 2-افسردگی: دومین مورد که می توان به آن اشاره کرد افسردگی است تحقیقات در این زمینه نشان داده است که تحقیر مدام و سرزنش کودک امکان بروز افسردگی را در بزرگسالی افزایش خواهد داد.

 

  • 3-خجالتی بودن: کم رویی و خجالتی بودن یکی دیگر از اختلالاتی است که ممکن است در اینگونه کودکان دیده شود مقایسه شدن کودک با دیگران ، جدی نگرفته شدن از سوی والدین ازجمله اموری هستند که به خجالتی شدن فرزندان منجر می شود.

 

  • 4-ایجاد شخصیت ناسازگار :کنترل ، تحقیر، سرزنش مدام کودک تأثیرات منفی بر شخصیت آنها دارد و موجب ایجاد یک شخصیت نا سازگار می شود .کودکی که تلاش می کند در مقابل شما بایستد و مقابله به مثل کند.

 

  • 5-خشونت: نکته دیگر آن است که والدینی که به منظور کنترل رفتار کودک آنها را مورد سرزنش ، تحقیر و تنبیه بدنی قرار می دهند منتظر بروز رفتارهای خشونت آمیز در کودکان خود باشند در واقع این کودکان از شیوه رفتاری والدین خودشان برای رفتار با دیگران استفاده می کنند.

 

  • 6-عدم توانایی ارتباط صحیح با دیگران : در بعضی از مواقع احساس حقارت چنان تأثیری بر روی فرد می گذارد که فرد مبتلا جرأت معاشرت با مردم را پیدا نمی کند و از ترس اینکه مبادا در جمع مورد تحقیر واقع شود کناره گیری را به هرگونه برقراری رابطه ای ترجیح می دهد.

 

  • 7-خود کم بینی : با سرکوب اعتماد به نفس در فردی که مورد تحقیر واقع شده است این مسأله به مرور باعث به وجود آمدن حس خود کم بینی در فرد می شود. او احساس خواهد کرد برای انجام هیچ کاری لیاقت دارد و دیگران از او بهتر هستند.

 

  • 8-از دست دادن مهارت نه گفتن : کودکانی که در خانواده به خصوص در برخورد با والدین تحقیر و سرزنش می شوند و اعتماد به نفسشان کاهش می یابد ، دارای اعتماد به نفس پایینی هستند و در مقابل خواسته های دیگران جرأت نه گفتن را از دست می دهند.

 

از عواقب جسمی که ممکن است کودکانی که مورد بی مهری و بی توجهی والدین قرار گرفته اند با آن مواجهه شوند می توان به مواردی همچون بی اشتهایی ، پر خوری ، هیجانات منفی ، اختلال در خواب، و حتی ترس و شب ادراری اشاره کرد.

 

گاهی رفتاری ناپسند و به ظاهر کوچک و ساده با فرزند، او را دچار احساس حقارت و خودکم بینی می کند و بسیاری از مشکلات جدی رفتاری را برای او به بار می آورد. برخی از این گونه رفتارها عبارتند از:

1. اجازه ندادن به کودک برای کامل کردن حرف خود و توجه نکردن به حرف و نظر او؛

2. مقایسه و ارزیابی او با دیگران؛

3. طعنه زدن و سرزنش کردن او در جمع؛

4. کنج کاوی های وی را با لفظ «فضولی نکن» از میان بردن؛

5. بیش از توان، از او تکلیف خواستن؛

6. بیش از توان او انتظار نمره بیست داشتن؛

7. در سطح فهم و درک او دلیل کارها را به وی نگفتن؛

8. به قول و قرار با او اهمیت ندادن؛

9. سلام نکردن به او؛

10. در نظر نگرفتن مکان خاصی برای او در مسافرت ها؛

11. در رفت و آمدها و میهمانی ها او را به حساب نیاوردن و اعتماد به نفس او را در جمع کاستن؛

12. نظارت افراطی بر کودک؛

13. تذکر دادن های پی در پی؛

14. انتظار داشتن در اینکه کودکان همه غذاها را دوست بدارند و از آن بخورند؛

15. بدون در نظر گرفتن خواست و استعداد وی، اموری را بر او تحمیل کردن.

 

چالش های فرا روی تعلیم و تربیت اسلامی در جامعه

عصمت دوستی گازار

معنای تعلیم و تربیت

«تربیت» به معنای زیاد کردن و وسیله رشد را فراهم ساختن و پاک گردانیدن است. با توجه به این سخن، تربیت افزون بر رشد جسم، پرورش دادن و زیاد کردن استعدادهای انسان در جهت رسیدن به کمال را نیز شامل می شود. تربیت، همیشه به معنای بالا بردن ابعاد و حجم نیست، بلکه گاهی رشد کیفی مدنظر است؛ یعنی تربیت سبب می شود. وجود و شخصیت فرد به اعتدال منطقی برسد. معنای تربیت اصطلاحی؛ پرورش استعدادهای مادی و معنوی است تا انسان بدین وسیله به سوی هدف ها و کمالاتی که خداوند برایش در نظر گرفته است، هدایت شود.

 

«تعلیم» در لغت؛ به معنای یاد دادن و معنای اصطلاحی آن، همان آموزش دادن است. بنا بر این تعریف، معلم مطالب مورد نظر خود را به دانش آموزان انتقال می دهد. تعلیم، ناشی از تکرار است که به دنبال آن، اثری در ذهن یادگیرنده به وجود می آید و این، شامل حیوانات نیز می شود. برای یادگیری، به نیروی خیال و حافظه و اراده نیاز است و این همه، در حیوان نیز موجود است. پس تعلیم، به معنای انتقال دانایی به دیگری است، خواه موجب رشد و کمال شود یا سبب تباهی و فساد. از مقایسه دو واژه تعلیم و تربیت، درمی یابیم که تعلیم، شاخه ای از تربیت است؛ زیرا تربیت، استعدادها را در جهت کمال رشد می دهد و آموخته های آدمی در چگونگی پرورش استعدادها تأثیر مهمی دارد. اگر آموخته ها واقعی و اصیل باشد، فرد را در جهت کمال و تقرب الهی هدایت می کند، ولی اگر آنچه آموخته شده است، گمراه کننده و باطل باشد، سبب تباهی و سیه روزی انسان می شود.

 

پیام متن:

1. تربیت صحیح، انسان را به کمال و تقرب الهی می رساند.

2. چون در اثر تربیت، انسان، هم می تواند به سوی هدایت الهی حرکت کند و هم به سوی گمراهی، پس وظیفه مربیان، بسیار سنگین است.

 

علم و ایمان، زمینه پیشرفت و تکامل

در اسلام، علم و دانش اهمیت و جایگاه والایی دارد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، طلب علم را بر هر مرد و زن مسلمانی لازم شمرده و آن را به عده و دسته ویژه محدود ندانسته است. «حکمت، گم شده فرد مؤمن است. پس آن را بجویید، حتی اگر نزد مشرک باشد؛ چون مؤمن مسلمان به آن سزاوارتر و شایسته تر است».

 

علم به تنهایی انسان را به کمال و بهروزی نمی رساند. چه بسیار دانشمندانی که با به کارگیری آن بر ضد ارزش های انسانی و مردم مظلوم و بی پناه، علم خود را در خدمت منافع زورگویان و سیاست مداران ستم کار قرار دادند.

 

در صورتی که عالِم واقعی، باید با نورعلمش چراغ هدایتی برای افراد جامعه باشد. گفتار و رفتارش، وجدان های خفته را بیدار کند و با دانش و علمش، آسایش و آرامش را برای مردم به ارمغان آورد و این امر هنگامی تحقق می یابد که هر فرد، میان علم و ایمانش ارتباط درست و عمیقی برقرار کند. «کسی که علم را برای هدف های مادی و دنیایی بیاموزد و دوستی دنیا و زشتی های این جهان را بر آن ترجیح دهد، شامل خشم خدا می شود و در پایین ترین درجه از جهنم خواهد بود».

حال اگر دانش با ایمان و اخلاق همراه شود، پیشرفت جامعه در زمینه های علمی و تخصصی، نظامی، اقتصادی و سیاسی، چشم گیر و وسیع خواهد بود. تقویت ایمان و توجه به مالکیت خداوند بر کل هستی و بالا بردن روحیه کار و کوشش، پرورش روحیه قناعت در مصرف و عادت به صرفه جویی و نفی تجاوز و بهره کشی ظالمانه، در توسعه همه جانبه کشور نقش مهمی دارد. بدین جهت، چون مسلمانان، ایمان دینی خود را با دانش روز همراه کردند، توانستند تمدن بزرگ اسلامی را به وجود آورند.

 

پیام متن:

1. علم، به تنهایی موجب رشد و کمال انسان نمی شود. چه بسا دانشمندان بی دین که در خدمت قدرت های استعماری و استکباری درآیند و به جای آنکه از علم خود برای راحتی و آسایش مردم استفاده کنند، آن را برضد مردم به کاربرند.

2. همراهی ایمان اسلامی با علوم روز، عامل ایجاد تمدن عظیم اسلامی بود.

 

انسان و ارزش ها

انسان، موجودی است که به طورفطری کمال طلب و فضیلت جوست. وقتی کمالی را پیش روی خود ببیند، به سوی آن می رود. حال آنکه گاهی بر اثر عواملی چون محیط تربیتی و اجتماعی، فرد از این خواسته فطری خود دور یا آنکه دچار اشتباه و انحراف می شود. در این صورت، از ارزش های واقعی و اصیل انسانی اش فاصله می گیرد و امور ضد آن، در نظرش بزرگ و ارزشمند جلوه می کند. نظام ارزشی هر جامعه ای، بر اساس جهان بینی حاکم بر آن، اخلاق و رفتار اعضای آن جامعه را تعیین می کند. ترویج ارزش های اسلامی و اجرای تربیت درست در جامعه، به سازندگی افراد و سالم سازی اجتماع می انجامد.

 

بدین ترتیب، افراد به آسانی می توانند ارزش ها و شعائر اسلامی را بشناسند و در حفظ آن بکوشند. اگر محیط اجتماعی، فضای مناسبی برای رشد و رواج فرهنگ غرب باشد و الگوهای آن با جذابیت های ویژه خود جای الگوهای فرهنگ اسلامی را در ذهن یکایک افراد جامعه بگیرند، دیگر چنین جامعه ای بستر مناسبی برای آموختن ارزش های اسلامی نخواهد بود و برای افراد معتقد نیز سخن گفتن از ارزش های دینی و اسلامی دشوار خواهد بود.

 

تهاجم فرهنگی دشمن، با حمله به ارزش های فرهنگ اسلامی و ترویج مدهای ناهم خوان و ناهماهنگ با فرهنگ اسلامی، در این ارزش ها شک و ابهام ایجاد می کند و میان افراد جامعه و ارزش های اسلامی فاصله می اندازد. بنابراین، برای حفظ ارزش های دینی، هم باید از دوران کودکی به فرزندان آموزش های لازم را داد و هم اینکه فضای جامعه را هماهنگ با ارزش های اسلامی تغییر داد تا این آموزش ها مؤثر افتند و کارکرد تربیتی و اجتماعی خود را ایفا کنند.

 

پیام متن:

1. انسان به طور فطری دوست دار ارزش هاست و فضای جامعه اسلامی باید به گونه ای باشد که این نیاز فطری انسان ها به شایستگی برآورده شود.

 

2. برای حفظ ارزش های اسلامی، ضمن آموزش و تأکید آن در دوران کودکی، باید فضای جامعه را نیز هماهنگ با ارزش های دینی تغییر داد.

 

حفظ تعادل در امر تربیت

کمال گرایی؛ یعنی در نظر گرفتن نقاط متعالی و حرکت به سوی آنها. تربیت دینی، به طور معمول کمال گراست؛ زیرا در این شیوه تربیتی، فرد تعالی می یابد و در نتیجه به خدا نزدیک تر می شود. گاهی والدین و مربیان بدون در نظر گرفتن محدودیت و ظرفیت وجودی افراد، آنها را به سوی کمال هدایت می کنند. در واقع، آنها با این عمل شتاب زده شان می خواهند در زمانی کوتاه، فاصله ها را پشت سر بگذارند و افراد را به سرعت به کمال برسانند. در این شیوه، از فردی که هنوز درک و تصویری روشن از ایده ها و آرمان ها ندارد، انتظار می رود آنها را در کردار خویش عملی کند.

 

یکی از آن موارد، واجب جلوه دادن امور مستحب و مباح دین است. برای مثال، نماز جماعت و نماز اول وقت مستحب است، ولی در بعضی از مدارس، حضور در نماز جماعت اجباری است و مسئولان آموزشگاه این مسئله را به شدت کنترل می کنند. این در حالی است که بالاترین وظیفه و اقدامی که مدارس مجاز به انجام دادن آن هستند، تشویق و ترغیب دانش آموزان به نماز جماعت است. بنابراین، نظام آموزشی باید به این نکته توجه کند که مجاز نیست حدود شریعت را به اختیار خود جا به جا کند. گاهی نیز در جریان تعلیم و تربیت، ضوابط و معیارها آن چنان سست می شود که رعایت نکردن آنها هیچ گونه مخالفت و حساسیتی را برنمی انگیزد. بدین جهت، اسلام با وضع برخی از احکام به عنوان واجب و حرام، آن را مهار کرده است.

 

پیام متن:

1. گاهی سخت گیری والدین و مربیان در تربیت دینی تا آن جا پیش می رود که حدود احکام را تغییر می دهند.

2. در جریان تربیت صحیح دینی فرزندان، باید با تشویق، آنان را به انجام دادن فرایض دینی مشتاق کرد.

 

استفاده ابزاری و نادرست از دین

یکی از عوامل آسیب زای فرا روی تعلیم و تربیت اسلامی، برداشت های نادرست از دین است. گاهی این امر را کسانی مرتکب می شوند که بدون داشتن تخصص در دین و علوم اسلامی، در تفسیر و تبلیغ دین دخالت می کنند. در نتیجه، برداشت های نادرستی از دین ارائه می دهند.

 

گاهی نیز این حرکت نادرست را از افراد آشنا به دین و معارف اسلامی شاهد هستیم که در ظاهر، به علوم دینی اشراف دارند، حال آنکه به خاطر برخی اندیشه های سنتی و احتیاط های نابه جا، برداشت های خشک غیر واقعی از دین ارائه می دهند که در واقع، از حقیقت دین فرسنگ ها فاصله دارد. گاهی نیز در عرصه تعلیم و تربیت دینی، از دین و مظاهر آن استفاده ابزاری می شود. برخی با تفسیر به رأی از دین، بر بخش هایی از دین و اندیشه های دینی پافشاری می کنند که موازی با هدف های حزبی و گروهی خودشان است.

 

برخی نیز با به خدمت درآوردن کانون های دینی در حوزه سیاست بازی های خود، سبب می شوند که این کانون ها به جای ایفای رسالت دینی و اسلامی خود، در خدمت هدف ها و مقاصد سیاسی قرار گیرد و در زمانی کوتاه، با الگو معرفی کردن چهره های مذهبی ناشایست، برای دست یابی به اهدافشان سودجویی کنند. البته این گونه الگوهای ناقص و ناپایدار، هرگز نقش الگویی مثبت را ایفا نخواهند کرد و بدبینی و بی رغبتی مردم به دین و مظاهر دین داری را برمی انگیزند.

 

پیام متن:

1. برای تربیت درست دینی، مسئولان تعلیم و تربیت باید آشنایی درست و کافی از دین و آموزه های آن داشته باشند.

2. برای ثمربخش بودن تربیت دینی، به جای استفاده ابزاری از دین، باید حقیقت دین آموزش داده شود و الگوهای واقعی آن معرفی شوند.

 

ظاهرسازی و ریاکاری

یکی از آفت های تربیت دینی، ظاهر سازی و ریاکاری است. این عامل، ضمن خطرناک بودن برای تربیت اسلامی، سریع و آسان نیز شیوع می یابد. ظاهرسازی، میان ظاهر و باطن فرد فاصله می افکند که در اثر آن روابط اجتماعی فرد، سست و دین و ایمان او نیز به سوی نابودی کشیده می شود.

 

اگر در جامعه، به آداب و مناسک ظاهری دین اهمیت بسیار داده شود و به معرفت و بینش دینی بهای چندانی داده نشود، برخی افراد با فکر و بینشی ضعیف، انگیزه درونی کافی برای انجام آداب و اعمال دینی نخواهند داشت و این امر، زمینه مساعدی را برای ظاهرسازی آنان فراهم می کند. گاهی نیز قائل شدن امتیازهای ویژه اجتماعی برای افراد، در قبال انجام دادن آداب و اعمال دینی، آنان را وامی دارد که برای به دست آوردن این گونه امتیازها، برخی از اعمال دینی را به جای آورند که این، نوعی استفاده ابزاری از دین و زمینه مناسبی برای رواج ظاهرسازی در افراد است. ازاین رو، برای درامان ماندن از ظاهرآرایی و ریاکاری، هر فردی باید در به دست آوردن معرفت و بینش حقیقی درباره آموزه های دینی بکوشد و آنها را در اعمال و کردارش نمایان سازد.

 

پیام متن:

1. برای تحقق تربیت دینی مناسب، باید سطح معرفت و بینش افراد را در زمینه آموزه های دینی بالا برد.

2. هنگامی که افراد انگیزه درونی برای پرداختن به اعمال دینی داشته باشند، می کوشند آموزه های دین را به درستی کردارشان نمایان سازند و از ظاهر سازی و ریاکاری در امان بمانند.

 

جمود و قشری گری

جمود، یکی از آسیب های تربیت دینی است که به سبب آن، افراد، سطحی نگر و ظاهربین بار می آیند. چنین افرادی، نه تنها خود بی مایه و سطحی اند، بلکه خطر بالقوه ای برای جامعه اسلامی نیز به شمار می آیند. یک نمونه آن در جنگ صفین رخ داد که افراد ساده لوح، به سبب رعایت احترام ظاهری قرآن، آلت دست معاویه شدند و حضرت علی علیه السلام را کنار زدند و سرانجام، به صورت گروهی به نام خوارج در آمدند و با حضرت به جنگ برخاستند. بدین ترتیب، آن حضرت فرمود: «بسا اهل ظاهرشریعت که دین ندارد».

 

البته توجه به ظاهر دین لازم است، ولی باید با بصیرت و فهم درست همراه شود. گاهی نیز افراد، تنها چیزهایی را می پذیرند که از نظر عقل پذیرفتنی باشد و به دنبال این حکم، از شرع هم چیزهایی را می پذیرند که با عقل آنها سازگار باشد. این خود، یکی از آسیب های تربیت دینی است؛ زیرا همه حقایق جهان، با عقل آدمی درک نمی شوند و چه بسا عقل در برابر برخی از آنها به حیرت و سرگردانی دچار می شود.

 

پیام متن:

1. یکی از آسیب های تربیت دینی، توجه صرف به ظواهر دین، بدون مهم دانستن محتوای آن است که این امر، فرد را ظاهربین و سطحی نگر بار می آورد.

2. عقلانیت صرف، از آسیب های تربیت دینی است؛ زیرا فهم همه امور این جهان، در محدوده عقل نمی گنجد و عقل، از شناخت بعضی از حقایق هستی ناتوان است.

 

فقر و غنای مفرط اقتصادی

فقر اقتصادی، می تواند به ضعف و نقصان دین داری انجامد. کسانی که برای تأمین نیازهای ضروری و اولیه زندگی مادی خود، از صبح زود تا پاسی از شب به کار سخت و طاقت فرسا تن می دهند، طبیعی است که نتوانند وظایف دینی و شرعی خود را به طور شایسته ای انجام دهند. در نتیجه، از دین و ایمان واقعی انسان کاشته می شود. حضرت علی علیه السلام در خطاب به فرزندش محمد بن حنفیه می فرماید: فرزندم! به درستی که از فقر بر تو می ترسم. از فقر به خدا پناه ببر. به درستی که تنگ دستی؛ ضعف و نقصان دین داری و سرگردانی خرد و دشمنی را به دنبال دارد.

 

در کنار فقر اقتصادی، غنای بیش از حد اقتصادی نیز می تواند زمینه طغیان و فساد را فراهم کند و از عوامل آسیب زای دین داری به شمار آید.

 

گاهی دلیل طغیان گری ثروتمندان، این است که اینان بر اثر تأمین همه نیازهای مادی و رفاه بیش از حد، وابستگی خود به خدا را فراموش کرده اند، چنان که در قرآن آمده است: «ای مردم! شما به خدا نیازمندید و خداست که بی نیاز ستوده است.» رشد روحیه استکباری و طغیان گری، قید و بندهای دین خدا را بر نمی تابد و در مقابل احکام دین تسلیم نمی شود. در نتیجه، فقر و غنای بیش از حد، هر دو می تواند در تربیت دینی اخلال ایجاد کند.

 

پیام متن:

1. از آن جا که فقر اقتصادی، فرصت کافی برای انجام دادن تکالیف و وظایف شرعی را به فرد نمی دهد، از آسیب های تربیت دینی به شمار می رود.

2. یکی دیگر از آفت های تربیت اسلامی، غنای اقتصادی است که به رشد روحیه استکباری و بی نیازی در فرد انجامد.

 

رسانه ها و نقش تربیتی آنها

رسانه هایی چون رادیو و تلویزیون، ماهواره و کامپیوتر، آثار مثبت یا منفی گسترده و انکارناپذیری بر مخاطبان خود به جای می گذارند.

 

بدین جهت، وظیفه والدین و مربیان است که بر نوع برنامه هایی که کودکان و نوجوانان تماشا می کنند، نظارت کافی داشته باشند و از استفاده های نادرست احتمالی جلوگیری کنند. تماشای برنامه های خشونت آمیز، ترس و دلهره را در دل های کوچک کودکان جای می دهد و به آنها القا می کند که در این دنیا، جایی برای خوب زندگی کردن وجود ندارد و هر لحظه باید منتظر بدی و اتفاق ناگواری باشند. بدین ترتیب، آرامش و امنیت را به طور پنهانی از زندگی آنها می گیرند. همچنین وجود مطالب و صحنه های غیر اخلاقی و غیردینی در اینترنت، اثر بدتربیتی روی کاربران خواهد گذاشت.

 

بنابراین، والدین و مربیان باید هنگام استفاده نوجوان از این گونه تکنولوژی ها، نظارت و کنترل مدبرانه ای بر او داشته باشند تا در صورت نیاز، به راهنمایی و هدایت نوجوان اقدام کنند. البته نباید از نقش مثبت مطبوعات و رسانه های جمعی در تحکیم ارزش های اسلامی و تربیتی غافل شد. پخش برنامه هایی که بر آموزه های اسلامی و فرهنگ جامعه تأکید دارند، سبب درونی شدن این ارزش ها و آموزه ها در نوجوانان می شود و آنها را با الگوهای برتر فرهنگ اسلامی خود آشنا می سازد.

 

پیام متن:

1. مطبوعات و رسانه های جمعی، اگر با ارزش های حاکم بر جامعه هماهنگ نباشد، اثر بد تربیتی برجای خواهد گذاشت.

2. والدین و مربیان باید بر نوع برنامه هایی که فرزندانشان از آنها استفاده می کنند، نظارت داشته باشند، تا از آثار ناگوار احتمالی آنها جلوگیری کنند.

 

به گفته یك روانپزشك؛ اگر فرد در محیطی باشد که در آن پدر و مادر دچار افسردگی باشند احتمال آموختن این عمل توسط فرزند وجود دارد.

 

دکتر سهیلا عبداللهی در گفت وگو با ایسنا، با بیان این مطلب گفت: اگر کودک در محیطی قرار گیرد که تعریف و تمجید لازم را دریافت نکند و مدام تحقیر و سرزنش شود امکان بروز افسردگی در بزرگسالی برای او وجود خواهد داشت.

 

این استاد دانشگاه تصریح کرد: فشارهای روانی مانند شکست در ازدواج، عدم موفقیت در کنکور و از دست دادن یکی از عزیزان از جمله فشارهایی است که می‌تواند باعث بروز افسردگی شود.

 

وی با اشاره به این که راه‌های زیادی برای درمان این بیماری وجود دارد، گفت: دارو درمانی در شرایطی استفاده می‌شود که افسردگی فرد زیاد باشد و از داروهای 3 و 4 حلقه‌ای برای درمان این بیماری استفاده می‌شود.

 

وی تاکید کرد: شوک درمانی یکی دیگر از روش‌های درمان این بیماری است. همچنین رفتار درمانی نیز برای درمان این بیماری استفاده می‌شود.

 

مجتبی باقرپناه مشاور خانواده با بیان اینکه خانواده سالم و متعادل خانواده ای نیست که مشکل نداشته باشد، اظهارکرد: خانواده متعادل، خانواده ای است که در مقابل مشکلات درست و به موقع برخورد کند.

 

باقرپناه داشتن شور وشوق و لحظه شماری برای باهم بودن، گفت و گوهای گرم و صمیمی، آشنایی با سلیقه های یکدیگر، اتحاد و همبستگی و یکپارچگی، اعتماد، رازداری، باهم بودن، احترام به استقلال و حریم شخصی، توجه به سلامتی و تندرستی، نادیده گرفتن کاستی های همدیگر و … را از جمله شاخصه های یک خانواده سالم و متعادل عنوان کرد.

 

وی گفت: یکی از مشکلات اصلی که خانواده ها با آن درگیر هستند، بحث ارتباط موثر با یکدیگر است، بطوری که نمی توانند خواسته ها و توقعات خود را برای طرف مقابل تشریح کنند.

 

این مشاور خانواده اختلاف بین خانواده ها را امری طبیعی دانست و افزود: اگر این اختلاف نظرها به تنش کشیده شود، آن زمان است که غیرطبیعی خواهد بود.

 

وی سکوت در برابر مشکلات، سریع خشمگین شدن و استفاده از کنایه به جای واضح و شفاف بیان کردن اختلافات را عامل اصلی به تنش کشیده شدن روابط خانواده ها دانست و تاکید کرد: تنش در خانواده ها می تواند بر آینده فرزندانان آنان تاثیرات مهمی داشته باشد، بطوری که طبق تحقیقات انجام شده، سه چهارم بزهکاران از خانواده های متشنج هستند.

 

باقرپناه با بیان اینکه تنش درخانواده ها باعث اُفت تحصیلی و یا ترک تحصیل فرزندان حتی فرزندان با هوش بالا می شود، عنوان کرد: رفتارهای ناسازگارانه، افسردگی و کاهش عملکرد سیستم دفاعی بدن در فرزندان چنین خانواده هایی بیشتر است.

 

این مشاور خانواده باتاکید براینکه خانواده ها باید از تحقیر فرزندانشان خودداری کنند، اضافه کرد: تحقیر و سرزنش فرزندان در محیط خانواده باعث می شود آنها به افرادی مضطرب، افسرده و وسواسی تبدیل شوند و میزان خودکشی فرزندان این خانواده ها نیز بیشتر است.

 

وی بر لزوم تلاش برای فراگیری راه های کنترل خشم توسط اعضای خانواده تاکیدکرد و گفت: کنترل خشم به مدیریت بهتر زندگی کمک خواهد کرد.

 

یک هفته از آغاز رسمی سال تحصیلی جدید می گذرد. حالا دیگر دانش آموزان در مدارس جاگیر شده اند. بیش از همه کلاس اولی ها به روزهای مدرسه خو گرفته اند. کلاس اولی هایی که ۱۲ سال قرار است پشت میز و نیمکت های مدرسه آموزش و تربیت شوند.

 

هفته گذشته بخش نخست گفتگو با رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش را منتشر کردیم که عمده بحث حول و حوش سند تحول بنیادین، پیش دبستانی ها، کلاس اولی ها، آمار دانش آموزان ابتدایی، کمبود نیروی معلم در مقطع ابتدایی، لزوم وجود معلم هایی با دانش بالا در حوزه تعلیم و تربیت در مقطع ابتدایی و… گذشت که می توانید آن گفتگو را اینجا بخوانید.

 

در بخش دوم و پایانی این گفتگو باز هم سوال درباره پیش دبستانی و کلاس اولی ها در صدر پرسش هاست. چالش هایی که پیش دبستانی برای آموزش و پرورش ایجاد کرده است را از جنبه های متعددی بررسی کردیم. اما معاون آموزش ابتدایی در این بخش به تک سوال های ما درباره بحث های دیگری چون تعطیلات مدارس به خاطر آلودگی هوا و….، آمار واجب التعلیم ها، آموزش فراگیر و خصوصا وجود پدیده ای چون تنبیه در مدارس پاسخ داد.

 

بگذارید بحث را دوباره از موضوع چالش برانگیز پیش دبستانی ها پی بگیریم. نکته در این است که به خاطر اجباری نبودن دوره پیش دبستانی و اینکه این دوره رایگان نیست، نتیجه این اتفاق خود در کلاس اول دبستان نشان می دهد. اینکه در یک کلاس ۴۰ نفره دانش آموزان کلاس اولی با یک سطح از آموزش و مهارت سر کلاس نمی نشینند. برخی از آنها حتی خواندن و نوشتن و زبان انگلیسی بلد هستند و برخی اصلا پیش دبستانی نرفته اند و این برای معلم دردسرهای فراوانی ایجاد می کند.

 

بگذارید بگویم این موضوع از زاویه ای که شما مطرح کردید، کمترین چالش ما درباره پیش دبستانی است. در سطح آموزش می توان با کمی تلاش بچه ها را سریع به یک سطح رساند. یکی از نگرانی های عمده ما این است که بنا بر اینکه بچه ها پیش دبستانی رفته اند یا نه و یا چه آموزش هایی در پیش دبستانی دیده اند، شاکله های تربیتی متفاوتی در آنها شکل گرفته است. بخشی از تاکید ما بر اهمیت دوره پیش دبستانی موضوع عدالت آموزشی و ایجاد فرصت برابر یادگیری برای همه است؛ اما بخش عمده این تاکید به این دغدغه باز می گردد که قسمت عمده شکل گیری شخصیت و تربیت در دوره قبل از دبستان رخ می دهد و اگر از این سنین غفلت کنیم، دیگر جبران پذیر نخواهد بود.

 

مشکل بعدی که بسیاری از خانواده ها هر سال با آن درگیر هستند، بحث تولد فرزندانشان در نیمه اول و نیمه دوم سال است که روی ثبت نام آنها در کلاس اول تاثیر می گذارد. بسیار پیش آمده که والدینی فرزندشان متولد مهر است و تا پیش دبستانی هم مطابق اینکه گویی نیمه اولی هستند، فرزندانشان را به پیش دبستانی فرستاده اند اما ناگهان فرزندشان می بیند باید یکسال دیرتر از دوست خود به مدرسه برود و همین موضوع آنها را افسرده می کند. والدین هم سوالشان این است که واقعا بین یک کودک متولد ۶ مهر با ۲۴ شهریور مگر چه میزان تفاوت عقلی، رشدی و سنی وجود دارد که یکی باید کلاس اول برود و دیگری باید یکسال برای مدرسه رفتن صبر کند؟

 

بر اساس اسناد بالادستی پیش دبستانی ۴ تا ۶ سال تمام است ولی ممکن است در ثبت نام پیش دبستانی این موضوع مورد توجه قرار نگیرد. اما در دبستان ما یک عدد ثابت ۶ سال تمام را داریم. در شورای عالی آموزش و پرورش باید در این باره صحبت کنیم چون همانطور که اشاره کردید این موضوع یک چالش است. اگر ما بتوانیم یک ارزیابی دقیق از دانش آموزان در یک بازه سنی داشته باشیم و آن را ملاک کلاس اول رفتن در نظر بگیریم تا حدی مشکل حل می شود. یعنی یک بازه زمانی را در نظر بگیریم و بسنجیم که آیا کودک به لحاظ آمادگی های جسمی، شناختی، عاطفی-روانی، اجتماعی و… می تواند کلاس اول برود یا نه. ممکن است همانطور که گفتید یک کودکی متولد ۴ مهر باشد و با توجه به ملاک هایی که در بالا ذکر کردم بتواند کلاس اول برود اما کودکی دیگر این شرایط را کسب نکند. سال هاست این چالش وجود دارد و باید در یک جلسه به این موضوع به طور دقیق بپردازیم.

 

چالش دیگری در حوزه پیش دبستانی دارید؟

بزرگترین چالش ما در حال حاضر این است که برخی از مدارس غیردولتی خانواده ها را مجبور می کنند که بچه های ۶ سال تمام را به جای ثبت نام در کلاس اول در پیش دبستانی ثبت کنند چرا که ملاکشان این است کودکی را در مدرسه اشان ثبت نام کنند که پیش دبستانی هم همان مدرسه رفته باشد

 

بزرگترین چالش ما در حال حاضر این است که برخی از مدارس غیردولتی خانواده ها را مجبور می کنند که بچه های ۶ سال تمام را به جای ثبت نام در کلاس اول، در پیش دبستانی ثبت کنند چرا که ملاکشان این است کودکی را در مدرسه اشان ثبت نام کنند که پیش دبستانی هم همان مدرسه رفته باشد. درست است که ما ذکر کرده ایم اگر در برخی مواقع که مدرسه در دسترس نیست، کودک ۸ سال تمام هم می تواند کلاس اول ثبت نام کند ولی اصل بر این است که کودکان ۶ سال تمام کلاس اول ثبت نام کنند چون ما آمار واجب التعلیم های خود را بر این اساس می سنجیم و بازماندگان از تحصیل را نیز بر همین اساس اعلام می کنیم.

 

یک چالش دیگر که به گمانم از آبان ماه برخی شهرها از جمله تهران با آن درگیر می شوند و تاثیرش را در مدارس می گذارد، تعطیلی مدارس به خاطر شرایط آب و هوایی است. حالا چه آلودگی هوا و چه بارش برف و….با این تعطیلات موافق هستید؟

 

ما همواره گفته ایم تعطیلی مدارس برای هیچ کدام از این موضوعات راه حل نیست. بچه هایی که مدارسشان تعطیل می شود همراه والدینشان سرکار آنها می روند که اتفاقا امکان آلودگی در آن مکان ها بیشتر است. یا حتی با والدینشان به سطح شهر می روند. واقعا تعطیلی مدارس، مشکلات را مضاعف می کند. پس راهکار تعطیلی مدارس نیست. موضوع این است که باید مدارس ما برای هر شرایط اقلیمی مناسب سازی شده باشند. برای آلودگی هوا هم باید راهکار مشخصی در نظر گرفته شود.

 

سوال بعدی من درباره تنبیه هایی است که در برخی مدارس همچنان اعمال می شود. خصوصا در مدارس پسرانه…

 

من متولی آموزش و پرورش ابتدایی هستم و طبیعتا باید بگویم چنین چیزی در مدارس وجود ندارد و مطمئنا اگر گزارشی در این باره دریافت کنیم بسیار جدی برخورد می کنیم. اما مشاهدات شما که افکار عمومی را به ما منتقل می کند، هم برای ما مهم است. از نظر من در هیچ مدرسه ای هیچ نشانه ای از تنبیه نباید وجود داشته باشد. کرامت انسان ها خصوصا کودکان باید حفظ شود. در حال حاضر همه می دانند تنبیه، باعث تغییر رفتار نمی شود و تنها یک نشانه از خالی کردن خشم بزرگترهاست.

 

موضوع فقط تنبیه جسمانی نیست. خیلی مواقع تحقیر کودکان در مدارس اتفاق می افتد و آنها را از محیط مدرسه فراری می دهد. این آسیب جدی تری به کودکان وارد می کند.

 

بسیار سوال خوبی است و مجالی شد در این باره توضیح بدهم. بسیاری از کلماتی که از دهان ما خارج می شود، از صدها ترکه، اثر تنبیهی اش بیشتر است. تحقیر، توهین و نادیده گرفتن بچه ها در هر سنی آزاردهنده است و نوعی قلدری محسوب می شود. این دسته از تنبیه هاست که شخصیت دانش آموزان را زیر سوال می برد. ما با چنین رفتارهایی به بچه هایمان پیام منفی می دهیم. بچه ها تصویر خود را از دریچه ذهن دیگران می سازند. اگر معلم به این نکته توجه نکند و باورهای بچه را در نظر نگیرد چه بسا سبب شود کودک دچار خودپنداره منفی شود و امکان موفقیت در آینده را از دست بدهد.

 

من امیدوارم روی این موضوع کار شود و به یک دغدغه ملی تبدیل شود. وقتی شما به کانون اصلاح و تربیت مراجعه می کنید می بینید که در بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز جوانان ردپای همین تحقیرها در کودکی آنها دیده می شود. آنها در سن کم قادر به دفاع نیستند اما به محض اینکه قدرت بدنی پیدا می کنند، خشم خود را بروز می دهند.

 

ما مجاز نیستیم کودکان را وارد رقابت های فردی از طریق آزمون کنیم. ما باید به کودکان بگوییم انتظار داریم به این حد از یادگیری برسی و مدام به او بازخورد بدهیم. این امر در فرایند یادگیری قابل قبول است. اما نظام آموزشی ما می گوید اگر تو ۱۸ گرفتی و بقیه نمره ۱۶ گرفتند پس تو خوب هستی اما دانش آموز را وادرا می کنند اگر ۴ نفر ۲۰ گرفته باشند و او هم ۲۰ گرفته باشد از این موضوع ناراحت شود

 

موضوع دیگر بحث آموزش فراگیر است. آموزش و پرورش تاکید دارد که به سمت آموزش فراگیر حرکت کند. در این راستا کودکان استثنایی بیش از گذشته در سیستم فراگیر به تحصیل مشغول شده اند اما نکته در این است که بسیاری از دانش آموزانی که شاید احساس تحقیر و یا عقب ماندگی کنند، همین دانش آموزان هستند که در مدارس عادی قرار می گیرند و معلم هم نمی تواند همواره این تفاوت ها را در نظر بگیرد. به طور کلی کافی است کمی کودک از نرم عادی کلاس متفاوت باشد و حالا چه به شکل ضریب هوشی، بیش فعالی و یا حتی مشکلات خانوادگی. بسیار مشاهده شده و به گوش می رسد که این کودکان در معرض بیشترین آسیب از جانب مسئولان مدرسه هستند.

 

ما جلسات متعددی را با مسئولان در سازمان استثنایی کشور داشتیم و همکاری های مشترکی هم در این زمینه انجام می دهیم. کارگروهی با حمایت یونیسف مخصوص آموزش رابطان دوره ابتدایی برگزار شد که نحوه تعامل با کودکانی که مشکلی در یادگیری دارند را فرا بگیرند و در استان ها بتوانند به معلم ها آموزش دهند. در استان ها هم تحت عناوین مختلف برنامه هایی در این زمینه داریم و تعامل خوبی با سازمان کودکان استثنایی داریم.

 

اما شاید اگر همزمان با اجرای این طرح یا قبل از طرح فراگیر، این آموزش ها به معلم ها داده می شد وضعیت امروز بهتر بود. هدف اصلی این طرح این است که بچه های سلامت یاد بگیرند تا در یک اجتماع انسانی افرادی که مشکلاتی دارند نیز وجود دارند و باید به این موضوع توجه کنیم و نسبت به آنها پذیرش داشته باشیم. در این صورت است که در بزرگسالی یاد می گیریم شهر را فقط مناسب افراد عادی نسازیم.

 

نکته این است که در این طرح هدف این نیست که هر چه کودکان عادی یاد می گیرند آن کودکی که ضریب هوشی اش ۲۰ نمره کمتر از افراد عادی است، نیز یاد بگیرد. برای همین ما معتقد هستیم باید برنامه های درسی متفاوت و منعطف باشد. فعالیت های اجتماعی را می توان به همه آنها یاد داد و اینکه فضای مدرسه یک فضای زیست مشترک باشد بسیار خوب است اما اینکه همه بچه ها قرار باشد در دروس علوم و ریاضی یک انتظار را برآورده کنند دور از معیارهای یادگیری است. ما نباید ارزشیابی یکسانی برای دانش آموزان داشته باشیم چون یکسری از بچه ها در این صورت مدام در معرض شکست قرار می گیرند. در این صورت ما نه تنها به این دانش آموزان لطف نکرده ایم بلکه در آخر طرح با شکست رو به رو می شود و کودکان هم سرخورده می شوند.

 

سوال دیگر این است که چه میزان آمار بازماندگان از تحصیل که اعلام می شود، دقیق است؟

 

یکی از موانع جدی ما در این مورد این است که برخی مواقع خانواده ها مهاجرت می کنند اما جایی این مهاجرت ثبت نمی شود و برای همین در آن منطقه آنها بازمانده از تحصیل محسوب می شوند اما در جای دیگر مشغول تحصیل هستند و جزء آمار مازاد به حساب می آیند. ما مدنظرمان هست با شورای شهر، استانداری و وزارت کشور جلسه بگذاریم و این مشکل را حل کنیم. در دنیا هر وقت مهاجرتی صورت می گیرد افراد دو هفته زمان دارند تا در منطقه جدید و در شهرداری آنجا ثبت نام کنند تا از خدمات شهری در مکان جدید بهره ببرند. ما چنین سیستم کنترل نظارتی نداریم و شرایط اقلیمی و اقتصادی کشور در برخی مناطق آمار مهاجرت را بالا برده است. از نظر امنیتی، اقتصادی و آموزشی این موضوع ثبت مهاجرت بسیار مهم است. حتی از این نظر که ما باید اعتبارات خود را برای دانش آموزانی که مهاجرت می کنند به جای جدید منتقل کنیم هم این موضوع اهمیت دارد.

 

وزیر آموزش و پرورش بر حذف رقابت های فردی و جایگزینی رقابت های گروهی تاکید دارند. این موضوع چه میزان اثرات تربیتی دارد و چه میزان ممکن است نتایج عکس تربیتی داشته باشد؟

 

ما مجاز نیستیم کودکان را وارد رقابت های فردی از طریق آزمون کنیم. ما باید به کودکان بگوییم انتظار داریم به حد معینی از یادگیری برسند و مدام به او در این باره بازخورد بدهیم. این امر در فرایند یادگیری قابل قبول است. اما نظام آموزشی ما به دانش آموزان یاد می دهد اگر نمره ۱۸ گرفت و بقیه نمره ۱۶ گرفتند پس اوخوب است اما اگر ۴ نفر ۲۰ گرفته باشند و او هم ۲۰ گرفته باشد، از این موضوع ناراحت شود چون نفر اول نیست. همین موضوع زمینه ساز هزار مشکل در بزرگسالی می شود. گویا ما به کودک یاد می دهیم موفقیت خودت به تنهایی کافی نیست بلکه باید دیگران شکست بخورند. در فعالیت های جمعی دقیقا عکس این اتفاق رخ می دهد. از این لحاظ این روش کاملا جنبه تربیتی دارد.

 

نظرتان درباره کتاب های درسی دوره ابتدایی چیست؟

نقد عمده من به کتاب های درسی این است که متن محور است و این برای دوره ابتدایی قابل قبول نیست. در واقع ما می گوییم بچه ها باید از یک نقطه درس را شروع کنند و در یک نقطه تمام کنند. در حالیکه در این دوره ما باید یک چهارچوب داشته باشیم و منابع متعدد یادگیری در اختیار بچه ها بگذاریم که کتاب های درسی یکی از آنهاست. این رویکرد فعلی با رویکردهای نوین آموزشی همخوان نیست. ادبیات، هنر، بازی منابع دیگر یادگیری هستند که باید به آنها توجه کنیم. این نقد کلی من است. البته دوستان در دفتر تالیف زحمات زیادی کشیده اند و تغییراتی در کتاب ها ایجاد کرده اند اما همچنان ملاک ما کتابهاست.

 اثرات بد تحقیر و مسخره کردن کودکان و خشونت کلامی

 

نکته آخری هست که بخواهید به آن اشاره کنید؟

میانگین پوشش پیش دبستانی در کشور بیش از ۷۰ درصد است اما این پوشش در تهران ۳۳ درصد است و این اصلا رقم قابل قبولی نیست. متاسفانه شاهد هستیم که در حالیکه قرار بود همه فضاهای مازاد مدارس دولتی برای این منظور استفاده شود در برخی مناطق خلاف این دستورالعمل این فضاهای مازاد را حذف کرده اند و بچه ها مجبور هستند تا برای پیش دبستانی به مراکز غیردولتی بروند. در حالیکه در مدرسه دولتی مثلا یک میلیون و دویست هزار تومان هزینه می دادند و حالا باید ۵ میلیون تومان هزینه بپردازند که برخی از آن صرف نظر می کنند. این خلاف تاکیدات وزیر است. وزیر آموزش و پرورش اعلام کرده اند خط قرمز ما کاهش نرخ پوشش پیش دبستانی است. ما این موضوع را به طور جدی پیگیری می کنیم.

مطالب داغ هفته اخیر