هیچگاه منتظر​ نباشید که دیگران شما را حدس بزنند!

هیچگاه منتظر​ نباشید که دیگران شما را حدس بزنند!

همه چیز مطابق آنچه که حدود دو ساعت قبل تصمیم گرفته بودند، پیش می رفت. قصد داشتند آن شب شام را همراه با مهمانشان بیرون از خانه بگذرانند. مرد خسته بود و روی تخت دراز کشید و زن برای خرید با خواهر شوهرش از خانه بیرون رفت.

وقتی که به خانه بازگشتند، زن شوهرش را در حالی یافت که خلقش عوض شده بود و اصرار داشت برنامه شب را لغو کند. زن از اتاق بیرون آمد و کنار مهمانشان نشست، آهی کشید و چهره اش در هم فرو رفت. این تغییر خلق برای خواهر شوهر عجیب به نظر می رسید. وقتی متوجه شد ​ برادرش تمایلی به بیرون رفتن ندارد، قدری معذب شد​ و تصور می کرد حضور او، برنامه شام را به هم ریخته است. بنابراین با پرسیدن سؤالات پی در پی سعی می کرد لبخندی به چهره زن برادرش بنشاند ولی در نهایت شنید: «چیزی نیست! یک مساله شخصی است که ارزش بیان کردن ندارد. این مساله همیشه باید وجود داشته باشد. خنده هایش برای بیرون خانه است و ناراحتی ها و چهره عبوسش برای من. دیگر خسته شده ام.»

آن شب شامی که می توانست فرصتی باشد برای ساختن لحظاتی شیرین و صمیمی، در سکوتی تلخ به پایان رسید.

شاید کمتر کسی باشد که بگوید شاهد چنین صحنه هایی در زندگی اش نبوده است. صحنه ای که در آن گره ای وجود دارد که گویی تلاش برای باز کردنش بی فایده است. سناریویی که در آن یک نفر آشفته می شود، سر در گریبانش فرو می برد، سکوت می کند، چهره در هم می کشد، گویی با همه عناصر خانه قهر می کند و اگر موبایل یا کامپیوتری در دسترس داشته باشد، ساعت ها با آن مشغول می شود. گاهی شبکه های تلویزیون را بی هدف بالا و پایین می کند و گاهی روزنامه ای که چند روزی است روی صندلی بلاتکلیف مانده را ورق می زند و دریغ از یک جمله واضح و شفاف که سر نخی باشد برای درک کامل مشکل و اقدامی مشترک برای حل آن. در نهایت ً در برابر پرسش دیگران، تنها عبارات کنایه آمیز به زبان می آورد که بر پیچیده شدن مساله می افزاید، چرا که اینجا اساسا مساله، باز کردن گره نیست. مساله حدس زدن است. مساله حدس زده شدن است که برخی روان شناسان آن را نوعی بازی روانی می دانند. اگر طرف مقابلی پیدا شود که تلاش بکند علت این به هم ریختگی را بفهمد، بازی شروع می شود و در پی پرسیدن سؤالاتش، جواب های پیچیده می شنود. به طور مثال ممکن است چنین مکالماتی بین طرفین این بازی رد و بدل شود:

الف ـ «خوبی؟!»
ب ـ «ظاهرا تو بهتری…»
الف ـ «چرا این طوری شدی. چند ساعتی هست که سکوت کردی؟»
ب ـ «می خواستی چه طوری باشم؟!»
الف ـ «من متوجه نمی شم. تو که حالت خوب بود. علت چیه؟»
ب ـ «چرا از خودت نمی پرسی؟»
الف ـ «من که خطایی مرتکب نشدم!»
ب ـ «تو همیشه همین طور فکر می کنی…»
الف ـ «وای! داری منو کلافه می کنی…»

 

این نوع برقراری ارتباط، در دل خود، پیامی را پنهان کرده است. ​پیام پنهان​ در واقع خطوط نانوشته یک متن است. می توان آن را به پارازیت هایی تشبیه کرد که حین ارسال سیگنال های ارتباطی، برای دیگران فرستاده می شود. فرد مطلبی را اظهار می کند ولی به واقع منظورش چیز دیگری است. پیام پنهان می تواند در هر وجه سخن و واژگان، لحن و آهنگ کلام، شیوه بیان و ژست افراد نمایان شود. برای شفاف تر شدن این مفهوم به این مثال توجه کنید:
سر سفره غذا در یک مهمانی، به جای این که عنوان شود: «غذا قدری کم نمک است»، با آهنگ خاصی همراه با کنایه گفته شود: «شما نمکدان هم دارید؟!» در اینجا جمله دوم، برای صاحبخانه قدری دردناک تر خواهد بود، چون مساله فقط شوری و کم نمکی غذا نیست، بلکه هدف زیر ِ سوال بردن ِ توانمندی​ آشپز​ است.
مساله مهم این است که پیام پنهان داشتن شیوه درستی نیست. بنابراین کسانی که قصد دارند پیام پنهان بازی کنند، با هم زندگی نمی کنند. برقرار شدن آرامش هم برای این افراد، انتظاری گزاف است و روی صداقت و یکرنگی را در روابطشان نخواهند دید، چرا که همیشه حداقل یک پیام در میان پیام های دیگرشان مخفی است و منظور و مقصودشان به روشنی دریافت نمی شود، پس بروشنی هم پاسخ نمی شنوند و این گونه بعد از مدتی برجی از سوءتفاهمات می سازند که سر به فلک خواهد کشید.
خصوصا میان همسران، از این قبیل اختلافات بسیار دیده می شود چرا که علاوه بر تفاوت های عمده زنانگی و مردانگی در دو جنس مخالف، هر دو سوی رابطه حاصل دو نوع سبک زندگی متفاوت نیز هست. بنابراین ارتباط برقرار کردن با پیام پنهان، بر پیچیدگی این اختلافات می افزاید و سلامت رابطه را مختل می کند. در مثال گفته شده، در حالی که آقا تلاش می کند، موضوع ناراحتی اش را کشف نشده باقی بگذارد، تلاش زن برای فهمیدن موضوع بی نتیجه می ماند و فرصت چند ساعت خوشگذرانی در کنار خانواده هم از دست می رود.

 

تفاوت های انکارناپذیر
از جمله تفاوت های انکارناپذیر زنان و مردان تفاوت دیدگاه آنهاست. ساختار درونی مرد ها به گونه ای است که تمایل دارند مساله، بی پیرایه و بدون پیچیدگی با ایشان عنوان شود. این درحالی است که نوع نگرش زن ها سبب می شود​ مساله را چند بعدی و دارای لایه های متفاوت ببینند و در مطرح کردن مساله هم برای یک مرد به همین شیوه عمل کنند. طبیعی است که نوعی تعارض میان دریافت های طرفین ماجرا ایجاد شود. پس اگر قرار است موضوعی با یک آقا در میان گذاشته شود، بهتر است صریح و شفاف سر اصل مطلب رفت. در حالی که برای بیان همان مساله برای یک خانم ممکن است پرداختن به ابعاد بیشتری نیاز باشد. این تفاوت رفتاری را می توان در خرید آقایان و خانم ها بخوبی مشاهده کرد، درحالی که آقایان بسرعت سراغ همان لباسی که می خواهند می روند و از فروشگاه بیرون می آیند، خانم ها معمولا لباس را حداقل یک بار پرو کرده​ و در هر بار پرو، احساس خودشان و شیوه ای که به نظر می رسند را همراه با نورپردازی و عوامل موثر دیگر بدقت در نظر می گیرند.
به این ترتیب اگر همچنان بازی ِ حدس زده شدن برایتان لذت بخش است، لازم است بدانید اولین کسی که در این شیوه متضرر خواهد شد، خود شما هستید. تا زمانی که در نقش یک قربانی ظاهر می شوید که باید حواس ِ دیگران یا حداقل همسرتان شش دانگ به شما باشد، خودتان بازنده این بازی هستید. شما انرژی و عمر خود را هدر می دهید و با پا گذاشتن به این بازی، لحظات ناب زندگی تان را که هر ​ می توا​ند شادمانی، رضایت، صمیمیت و شور را در زندگی تان به جریان بیندازد و برگ برنده خوشبختی شما باشد، مچاله کرده و به زباله دان خاطرات خود می اندازید، در حالی که مخاطبتان به موضوعی که شما را به هم ریخته است، پی نمی برد. آیا قصد دارید این دور ِ باطل تا ابد ادامه داشته باشد؟!
چنانچه ترجیح می دهید از آسیب های این شیوه غلط رفتاری در امان باشید، لازم است​ در گام اول تا جای ممکن از انجام هر کار و بیان هر سخن، تنها یک منظور داشته باشید. در گام بعدی تفاوت های یکدیگر را در نوع دیدگاه و شیوه درک و تحلیل مسائل به رسمیت بشناسید.

 

گردآوری : گروه اینترنتی فراناز

www.FaraNaz.com

جدیدترین مطالب سایت