سیمین بهبهانی غزل سرایی است نوآور كه با ساخت و ساز اوزانی تازه – بیش از 41 وزن – توانست تحولی در غزل فارسی ایجاد نماید و بدین وسیله از این قالب كهن و تكراری برای بیان مضامین جدید استفاده کند .
علی محمد حقشناس در این باره می نویسد: « سیمین بهبهانی به منظور انجام امر آشنایی زدایی از قالب غزل از میان واحدهای ساختاری آن قالب واحد وزن را یعنی بنیادی ترین عنصر سازنده ی قالب های شعری را برگزیده است ، آنگاه با افزودن بیش از چهل و یك وزن كم سابقه و یا به كلی بی سابقه بر اوزان غزل ؛ این قالب كهنه را هویتی نو بخشیده و آن را پذیرای پیام های نو و معانی امروزی كرده است و این درست همان سویه ی آشنایی زدایی است كه نیما نیز سال ها پیش از سیمین در كار شعر فارسی به طور كلی كرد و از آن رهگذر بدعت نیمایی را پایه گذاشت . »
فرزانه میلانی این تحول در غزل را تبلور سنت گرایی نوین بهبهانی می داند كه گسست و پیوستی است میان سنت و تجدد ، میان دیروز و امروز كه یكدیگر را دگرگون می كنند و مكمل یكدیگرند و از بركت وجود یكدیگر توانی تازه می یابند . سیمین با آن كه بعضی از قیود كهن را می شكند و به دور می ریزد اما خود را یكسره از آن ها رها نمی كند چرا كه در این صورت هنر ورزیدن به مسابقه ی یك نفره یی شبیه می شود كه هر كس برای خودش ترتیب می دهد و در نهایت خود نیز به خود نمره می دهد . به قول استاد احسان یارشاطر یكی از عوامل عمده ی اعجاب و لذت هنری ، استادی هنرمند در فتح قیودی است كه می گزیند . یعنی كامیابی او است در تحصیل مقصود و با وجود قیدهای برگزیده و در عین رعایت آن ها .
دكتر یار شاطر همین امر را علت لذت بردن خود از اشعار بهبهانی می داند و می نویسد : « آهنگ ها و اوزان گوش نوازی كه به كار بردهاید حتی وزن های كمتر رایج و یا تازه یی كه مجریه كردهاید قافیه سازی ها و به خصوص قافیه های مضاعف یا چهار پاره و مهارت كم نظیر شما در یافتن و برگزیدن یا ساختن واژه های گویا همه بر لذت خواننده می افزاید . هر چند جوهر شعر شما مثل جوهر هر شعری ورای اینها است . » اگر بخواهیم سبك سیمین را طبقه بندی كنیم باید سیمین بهبهانی را هم به دسته ی عروضیان سنتی متعلق دانست و هم ندانست .
دكتر ضیأ موحد در این باره سخن جالبی دارد وی می نویسد : « گاهی فكر می كنم سیمین بهبهانی به شیوه ی زن وفادار ایرانی با وزن عروضی عقد دایم بسته است و حالا كه فهمیده است این شوهر مثل همه ی شوهرها – چه تكراری و انعطاف ناپذیر و لجباز است می خواهد با هزار شگرد و مهر و خشم او را رام كند . می گوید: « تاكنون نزدیك به چهل وزن تازه یا كم سابقه » به او آموخته ام اما از وزن كه بگذریم به غزل، كار دیگری هم آموخته است و این را وقتی فهمیدم كه از او غزل « و نگاه كن به شتر ، آری ، كه چگونه ساخته شد ، باری نه ز آب و گل سرشتندش ز سراب و حوصله پنداری … » را خواندم ، دیدم مضمون سازی نیست . مثل این كه هر كلمه و مصراع در هنگام نوشتن به او الهام شده ، قافیه ها خیلی طبیعی سر به خط فرمان آورده اند ، كلام پر از خشم است و دم به دم بر این خشم افزوده می شود تا آن جا كه حیوان رام صبور از مردی كه عمری او را در بیابان های خشك و سوزان به باركشی واداشته در یك لحظه انتقامی سخت و خونین می كشد و بعد دوباره رها شدن در همان بیابان ، تنهاتر از پیش ، اما آزاد . زبان غزل را به حرف زدن باز كرده است . »
بهبهانی هر اندازه كه در اوزان عروضی دست به نوآوری می زند به عنوان غزل سرا در جایگاه عشق ورزی مردان و معشوقه واقع شدن زنان تغییر و تبدیلی ایجاد نمی كند . از این زاویه باید او را شاعری به شدت كلاسیك و متعلق به قرون گذشته دانست . غزل قالبی كلاسیك برای بیان حدیث عشق مردان به زنان خوبروست . لغت نامهی دهخدا غزل را این گونه تعریف می كند : « محادثه با زنان ، بازی با محبوب ، حكایت كردن از جوانی و حدیث و صحبت و عشق زنان ، دوست داشتن حدیث با زنان و صحبت با ایشان ، سخن گویی با زنان ، سخنی كه در وصف زنان و عشق و ایشان گفته شود و … »
در همه ی غزل های فارسی و در همه ی تعاریفی كه در فرهنگ ها از غزل ارایه شده است جایگاه فاعلیت و عشق ورزی مردان بدون كمترین تردید و بی كم و كاست تثبیت شده و به یقین گرفته شده است و زنان همواره در جایگاه معشوق واقع شده اند . حتی اندك زنانی كه نیز به غزلسرایی دست زدهاند نتوانسته اند از چنین جایگاهی خود را خارج كنند . این عدم خروج و یا حتی ماندن در توصیف های سنتی در اشعار سیمین نیز به وفور یافت میشود :
یك بار دیگر از نو ، عمری اگر بخشندم / رقاصهیی خواهم شد ، در معبد بودایی/ یا دختری سیمین تن ، در مكتب گیشایان/ آموخته در هر فن ، آداب بزم آرایی/ یا دلبری افسونگر ، یك باغ گل پا تا سر / منظور هر صاحبدل ، از منظر رویایی (در واپسین هنگام) سوار خواهد آمد ، سرای رفت و روكن / كلوچه بر سبد نه ، شراب در سبو كن / ز شست و شوی باران ، صفای گل فزون تر / كنار چشمه بنشین ، نشاط شست و شو كن/ جلیقه ی زری را ، ز جامه دان برآور/ گرش رسیده زخمی ، به چیرگی رفو كن/ ز پول زر به گردن ، ببند طوقی ، اما/ به سیم تو نیرزد ، قیاس با گلوكن/ به هفت رنگ شایان ، یكی پری بیارای/ ز چار قد نمایان ، دو زلف از دو سوكن/ ز گوشه ی خموشی ، سه تار كهنه بركش/ سرودی از جوانی ، به پرده جست و جو كن/ چه بود آن ترانه ، بلی به یادم آمد/ ترانه ی ز دستم ، گلی بگیر و بوكن … / سكوت سهمیگن را از این سرا بتاران/ بخوان ، برقص ، آری ، بخند و های و هو كن/ سوار چون در آید در آستان خانه/ گلی بچین و با دل ، نثار پای او كن / سوار در سرایت ، شبی به روز آرد/ دهد به هر چه فرمان ، سر از ادب فروكن/ (كولی واره)
مهری بهفر در این باره می نویسد : « زنان غزل سرای ایرانی اگر چه با سرودن غزل ، تعریف سنتی مردانه غزل را نسخ كردند و معنای غزل را از محدوده ی كنشگرانه ی جنسیتی خاص توسعه بخشیدند اما كارشان در این حد توقف داشت و آنان از جمله سیمین در بیشتر شعرهایش بنیان مناسبات مردانه را در بستره ی غزل دگرگون نكرده اند و از منظر و زاویه ی دید مردانه و ناگزیر از ذهن و زبان مردانه شعر سروده اند . » اما این كه آیا آنان به واقع از ذهن و زبانی مردانه سخن گفته و شعر سرودهاند و یا این كه خیر ، آنان از جایگاه خود به موضوع نگریسته اند و این چنین سخن گفتن تاییدی است بر جایگاهی كه در همواره ی تاریخ برای آنان در نظر گرفته شده است سخن دیگری است كه باید در جای دیگری بدان پرداخته شود . اما ذكر این نكته ضروری است كه جست و جویی در آثار شاعران و نویسندگان جوان و مناسبات موجود اجتماعی بیانگر رخ دادن تغییر و تبدیل هایی در جایگاه های كهن و تثبیت شده ی عشق ورزیدن و معشوقه واقع شدن و فاعلیت و مفعولی است كه به نظر می رسد ضروری باشد در تحقیقاتی جداگانه به آن پرداخته شود . بنابر این از نظرگاهی كه گفته شد باید سیمین را متعلق به نسل های پیشین شعرای كلاسیك دانست .
اما این تعلق به پیشین چیزی از جرأت و جسارت او كم نمی كند . چه بسا در زمانه یی كه همه ی مرزها در هم آمیخته شده و ابهام و عدم قطعیت ، اراده ی آدمیان را فرو می ریزد و آنان را هر دم در پیشگاه خود به مواخذه وا می دارد كه آیا گامی به درستی برداشته اند یا نه ، ماندن و زن ماندن جرأت و جسارت و گستاخی ویژه یی بطلبد :
ای با تو در آمیخته چون جان تنم امشب / لعلت گل مرجان زده بر گردنم امشب / مریم صفت از فیض تو ای نخل برومند / آبستن رسوایی فردا منم امشب / ای خشكی پرهیز كه جانم ز تو فرسود / روشن شودت چشم كه تر دامنم امشب / مهتابی و پاشیده شدی در شب جانم / از پرتو لطف تو چنین روشنم امشب / آن شمع فروزنده ی عشقم كه برد رشك / پیراهن فانوس به پیراهنم امشب / گلبرگ نیم شبنم یك بوسه بسم نیست / رگبار پسندم كه ز گل خرمنم امشب / آتش نه ، زنی گرم تر از آتشم ای دوست / تنها نه به صورت كه به معنا زنم امشب / پیمانه ی سیمین تنم پر می عشق است / زنهار از این باده كه مرد افكنم امشب
اما شجاعت سیمین تنها در زن بودن و زن ماندن نیست . به قول دكتر صدرالدین الهی او جرأت دوست داشتن انسان ، جرأت تنها ایستادن ، جرأت تو شدن ، جرأت غزل سرایی ، جرأت به كوچه رفتن و با زندگی در آمیختن و… را نیز دارد .
گردآوری : فراناز