شبی آقامحمدخان قاجار نتوانست از زوزه شغالان بخوابد. صبح که از خواب برخاست مشاورانش را فراخواند و از آنها کیفری بایسته را برای شغالان طلب کرد.
هر یک کیفری سخت را برای شغالان پیشنهاد کردند. اما او هیچ یک را نپسندید و مجازاتی سختتر را برای شغالان جستجو میکرد. دستور داد تمامی شغالانی را که در آن حوالی یافت میشدند، را بیابند و زنده به حضورش آورند.
وقتی شغالان را به حضورش آوردند، بر گردن تمامی آنها زنگولهای آویخت و آنها را دوباره در صحرا رها کرد. طعمهها از صدای زنگوله شغالان میگریختند و هیچ یک نتوانستند طعمهای شکار کنند. چند روزی بدین نحو سپری شد تا همگی از گرسنگی مُردند.
آقامحمدخان قاجار (۷ محرم ۱۱۵۵ ه. ق – ۲۱ ذیالحجه ۱۲۱۱ ه.ق) از سال ۱۷۹۶ تا ۱۷۹۷ م. شاه ایران بود. او از ۱۷۷۹ تا ۱۷۹۶ م. به تحکیم پایههای قدرت خود پرداخت؛ اتفاقی که در نهایت، منجر به تأسیس دودمان قاجار شد که بیش از یک سده بر ایران حکومت کرد.
آقامحمدخان در زمان کشاکش میان شاخههای ایل قاجار متولد شد. شش ساله بود که توسط عادلشاه، اسیر و سپس اخته شد که به همین دلیل او را «آغا» میخوانند. با برکناری عادلشاه، از مشهد گریخت و پیش خانوادهٔ خود، بازگشت. او ۱۰ سال در کنار پدرش محمدحسنخان قاجار که رؤیای پادشاهی ایران را داشت، سپری کرد اما با وجود برتری کوتاه مدت قاجاریان بر دیگر مدعیان، کریمخان زند آنها را شکست داد و آقامحمدخان را به عنوان اسیر با خود به شیراز برد. در شیراز وکیل با آقامحمدخان با مهربانی رفتار کرد و از او در مسائل مختلف مشورت میخواست. آقامحمدخان ۲۰ سال آنجا ماند تا اینکه کریمخان درگذشت. سپس با کمک خدیجه بیگم، عمهاش که همسر کریمخان بود، از شیراز گریخت و خود را به مازندران رساند. او توانست میان شاخههای ایل قاجار اتحادی برقرار کند و در مدت کمی بر تمام شمال ایران مسلط شود.