هر روز صبح
یک تاب خالی را هل میدهم
تا به یاد داشته باشم
آدم ها به بحبوحه که میرسند
دست ها را فراموش میکنند
گاهی بدون بغض و گریه و بدون داد و هوار ، باید قبول کنی فراموش شدنت را
کمان دار و زره پوشیده در خاک
هزاران جمجمه پوسیده در خاک
منم یک امپراتور فراموش
تمام لشکرم خوابیده در خاک
اس ام اس فراموشی اخیر
تو
فراموش ترین اتفاقی هستی
که به یاد می آورم هنوز
می گویند :فراموش کردنش ساده هست! آری ساده هست
چندخط شعرمیخواهدوچندصدسال عمر
اس ام اس فراموشی
تو بروی چیزی برای فراموش کردن نمیماند جز خودم
فراموش کردنت مانند آب خوردن بود… ازین آب ها که میپرد درگلو وسالهاسرفه می کني
حافظ توجه کن
اینبار فال می گیرم به نیت فراموش کردنش
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور
حافظ من می دانم و تو
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟
گفت اي عاشق بیچاره فراموش شوی
سوخت پروانه ولی مفید جوابش را داد
گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی
اگر کردى مرا روزى فراموش/ سرت را میکنم در دیگ آبگوشت
یک لحظه سوءتفاهم
میتواند باعث شود
هزاران لحظه شیرین
و خاطره انگیزی
که با هم سپری کرده ایم
را فراموش کنیم
وقتی خدا از پشت، دستهایش را روی چشمانم گذاشت،
از لابلای انگشتانش انقدر محو تماشای جهان شدم که
فراموش کردم منتظر هست نامش را صدا کنم
شیشه هاي شکسته تعویض میشوند
پل هاي شکسته ، تعمیر
آدم هاي شکسته ، فراموش
و من هنوز عاشقم
آن قدر که میتوانم
هر شب , بدون آنکه خوابم بگیرد
از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم
و دست آخر
همۀ را “فراموش ” کنم
حافظه ام همه ي چیز و همه ي کس را فراموش میکند
خسته شدم بس که سائیدمش و تو هر زمان نمایان تر شدي
فراموشی سخت هست
گاهی زمانی فراموش میشود که
عقل خاموش باشد
ان دلم را اشتباهی بردی
فراموش کن
حتی برای دادنش هم برنگرد
از آن هم گذشتم
مرا به دار آویختند که نامت را از یاد ببرم
چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند
نام تو حک شده ي قلب من هست
تو رو هرگز نخواهم کرد فراموش
دردها فراموش میشن،ولی اونایی که باعث شدن درد بکشیم هرگز
من فکر میکنم که فقط عشق میتواند
پایان رنج ها باشد
به همین دلیل
همۀ وقت} آوازهای عاشقانه میخوانم
من همان سربازم
که در وسط جنگ
محبوبش را فراموش نکرده هست
اس ام اس فراموش کردن
برایم تعریف کن تا من هم بدانم… هرگز فراموش نشدن چه حالی دارد
خدایا عاشقت میکنند
دلت را درگیر میکنند
تمام فکر وذکرت می شود یادشان
لحظه به لحظه ات می شود ،عشقشان
حالا که دیگر نابود شده اي
فقط می گویند
فراموش کن؟
به همین راحتی؟
در دلت حرف کمی نیست ،فراموش شدم
ساکتم ،وقت کمی نیست که بی هوش شدم
آخرش دلزدگی نیست ،مگو دلکندم
رفتنت درد کمی نیست که خاموش شدم
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن.
به هر حال دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را
تبسم را فراموش نکن
لبخند بی هزینه ات گران ترین هدیه هست
دلم که می گیرد بغض میکند میشود وبال گردنم
درد هایم خیلی نیستند تو هستی و فراموش کردنت
یکبار دیگر دلم را قانع کردم فراموشت کند
اما این دفعه برای فراموش کردنت
نه سیگار کشیدم و نه دلتنگی
و این یعنی پایان من و تو
تو ماه را
اکثر از همه ي دوست میداشتی
و حالا ماه هر شب
تو را به یاد من میآورد
می خواهم فراموشات کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجرهها پاک نمیشود
جدیدا اسم خیانت شده یه اشتباه
که باید ببخشی و فراموش کنی