“دوست داشتن” عضوی از بدن است.
درست است که همه فورا به فکر “قلب” میافتند
ولی من میگویم که “دوست داشتن”
دندان آدم است
دندان جلویی که هنگام لبخند برق میزند…
حالا تصور کنید روزی را که
“دوست داشتن” آدم درد میکند!
آرام و قرار را از آدم میگیرد!
غذا از گلویت پایین نمیرود،
شبها را تا صبح به گریه مینشینی…
آن قدر مقاومت میکنی
تا یک روز میبینی راهی نداری
جز اینکه دندان “دوست داشتن” ات را
بکشی و بیاندازی دور!
حالا… دندان دوست داشتن را که کشیده باشی،
حالت خوب است، راحت میخوابی،
راحت غذا میخوری
و شبها دیگر گریهات نمیگیرد
ولی… همیشه جای خالیاش هست،
حتی وقتی از ته دل میخندی…
👤دیل کارنگی
🌷🌷🌷
غیراخلاقیترین عادت بشر این است که مدام و بیوقفه دربارهی هرکس، پیش از آنکه بفهمد و درک کند، قضاوت میکند.
این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرتانگیزترین حماقت و مخربترین شرارتهاست.
👤 میلان کوندرا
📚 وصیت خیانت شده
🌷🌷🌷
تصمیم ها تنها آغاز یک ماجرا هستند.
هنگامی که آدم تصمیمی می گیرد، در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب میشود که او را به مکانی میبرد که در زمان
تصمیم گیری خوابَش را هم نمی دیده است …
📚 کیمیاگر
👤 پائولوکوئلیو
🌷🌷🌷
#قدرت_عشق
گویند که …
در زمان کریمخان زند مرد سیه چرده و قوی هیکلی در شیراز زندگی میکرد که در میان
مردم به سیاه خان شهرت داشت
وقتی که کریمخان میخواست بازار وکیل شیراز را بسازد
او جزئ یکی از بهترین کارگران آن دوران بود
در آن زمان چرخ نقاله و وسایل مدرن امروزی برای بالا بردن مصالح ساختمانی به طبقات فوقانی وجود نداشت
بنابرین استادان معماری به کارگران
تنومند و قوی و با استقامت نیاز
داشتند تا مصالح را به دوش بکشند
و بالا ببرند
وقتی کار ساخت بازار وکیل شروع شد و نوبت به چیدن آجرهای سقف رسید
سیاه خان تنها کسی بود که میتوانست آجر را به ارتفاع ده متری پرت کند
و استاد معمار و ور دستانش آجرها را در هوا می قاپیدند و سقف را تکمیل میکردند
روزی کریمخان برای بازدید از پیشرفت کار سری به بازار زد و متوجه شد که از هر ده آجری که سیاه خان به بالا پرت
میکند شش یا هفت آجر به دست معمار نمی رسید و می افتد و می شکند
کریمخان از سیاه پرسید
چه شده نکنه نون نخوردی؟؟!!
قبلا حتی یک آجر هم به هدر نمی رفت
و همه به بالا میرسید!
سیاه خان ساکت ماند و چیزی نگفت
اما استاد معمار پایین آمد و یواشکی
بیخ گوش کریمخان گفت
قربان تمام زور و قدرت سیاه خان و دلگرمی او زنش بود
چند روزست که زن سیاه خان قهر کرده
و به خانه ی پدرش رفته
سیاه خان هم دست و دل کار کردن ندارد
اگر چاره ای نیاندیشید کار ساخت بازار
یک سال عقب می افتد
او تنها کسی است که میتواند آجر را تا ارتفاع ده متری پرت کند
کریمخان فورا به خانه پدر زن او رفت
و زنش را به خانه آورد
بعد فرستاد دنبال سیاه خان و وقتی او به خانه رسید با دیدن همسرش از شدت خوشحالی مثل بچه ها شروع به گریه کرد
کریمخان مقدار پول به آنها داد و گفت
امروز که گذشت اما فردا میخواهم همان سیاه خان همیشگی باشی
این را گفت و زن و شوهر را تنها گذاشت
فردا کریمخان مجددا به بازار رفت
و دید سیاه خان طوری آجر را به بالا
پرت میکند که از سر معمار هم رد میشود
بعد رو به همراهان کرد و گفت
ببینید عشق چه قدرتی دارد
آنکه آجرها را پرت میکرد عشق بود نه سیاه خان
آدم برای هرچیزی باید انگیزه داشته باشه.
🌷🌷🌷
کپشن های خاص و ناب اینستاگرام
گاهی کودک باش!
جدی بودن را فراموش کن
بزرگتر که می شوی زیباتر سخن
میگویی ولی احساس و طراوتت
را از دست می دهی
کودک بودن کوچک بودن نیست
لذت بردن است…
🌷🌷🌷
استاد ادامه داد:
“اگر جای تو بودم، نمیرفتم بیمارستان.
چه فایده دارد در یک بخش بیمارستان بمیریم و دور و برمان پر باشد از بیماران لاعلاجی که دائم ناله و قدقد میکنند.
بهتر نیست با آن بیست و هفت هزار روبل، سوری بدهی و درحالی که دورت را دختران زیبای مست و دوستان لایعقل گرفتهاند،
زهر بخوری و به صدای ویولن، راهی دنیای دیگر شوی؟”
👤 میخائیل بولگاکف
📚 مرشد و مارگریتا
🌷🌷🌷
کپشن های خاص و ناب اینستاگرام
آدم بعضی وقتها تو یه مسئله به یه جایی میرسه که دیگه کاری از دست هیچکسی برنمیاد.، یعنی همه کسانیکه توی ته
ذهنت هم روشون حساب کرده بودی کاری از دستشون بر نمیاد و آدم میشه مثل یه پرکاه توی باد؛ بی هیچ پشتوانه ای،بی
هیچ امیدی به کسی.
اون لحظه تو یه موقعیتی گیر میکنی که فقط میتونی آروم سرتو بالا بگیری و رو به آسمان بگی: خدایا خودت درستش کن
خدایا دستای مارو قوی کن
تا به واسطه ی تو دستای دیگرون رو محکم بگیریم.
امیدوارم کارات ردیف شه به زودی❤️
🌷🌷🌷
عالیه… حتما بخونید و منتشر کنید
فردی بود که چای را آن قدر کم رنگ مینوشید که به سختی میتوانستیم بفهمیم که آب جوش نیست!
چربی و نمک هم اصلا نمیخورد! ورزش میکرد و وقتی از او علت این کارهایش را میپرسیدیم، میگفت که اینها برای
سلامتی بد است و سکته میآورد.
او در چهل و پنج سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت!
چندی پیش یک زندانی در امریکا از زندان گریخت.
به ایستگاه راه آهن می رود و سوار یک واگن باری می شود.
در واگن به صورت خودکار بسته می شود و قطار به راه می افتد.او متوجه می شود که سوار فریزر قطار شده است. روی تکه
کاغذی می نویسد که این مجازات رفتار های بد من است, که باید منجمد شوم.
وقتی قطار به ایستگاه می رسد, مامورین با جسد او روبرو می شوند.در حالی که فریزر قطار خاموش بوده است.
منتظر هرچه باشیم،همان برایمان پیش میآید. منتظر شادی باشیم،شادی پیش میآید.
منتظر غم باشیم،غم پیش میآید.
هرگز پول را برای بیماری و مشکلات پس انداز نکنیم. چون رخ میدهد.
پول را برای عروسی ،برای خرید خانه،اتومبیل، مسافرت و نظایر آن پس انداز کنیم.
وقتی میگوئیم این پول برای خرید اتومبیل است، دیگر به تصادف فکر نکن…
ژاپنیها ضربالمثل جالبی دارند و میگویند:
اگر فریاد بزنی به صدایت گوش میدهند !
و اگر آرام بگویی به حرفت گوش میدهند !
قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را !
این “باران” است که باعث رشد گل ها می شود نه “رعد و برق” !
در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند ،
بچه ها نمی توانند بـــــزرگ شوند !
شاید قد بکشند ،
اما بال و پر نخواهند گرفت !
زندگی کوتاه است …
زمان به سرعت می گذرد …
نه تکراری … نه برگشتی …
پس از هر لحظه ای که می آید
لذت ببرید ….
کپشن های خاص و ناب اینستاگرام
🌷🌷🌷