توصیه بسیار مهمی که به مادران عزیز دارم این است که چنانچه در رابطه با بررسی خواستگار، نظری مغایر با نظر پدر خانواده دارند، سعی نکنند که به بیان این مخالفت در حضور دخترشان بپردازند چرا كه دخترتان گیج خواهد شد، بلکه بهتر است پدر و مادر در این زمینه به اشتراک نظر برسند و نظر مشترک خود را به فرزندشان اعلام کنند.
مشخصه اول، داشتن «ثبات روانی» است. بدین معنی که فرد قابل پیشبینی باشد، فردی که ثبات روانی ندارد رفتارهایی انجام می دهد که ما انتظارش را نداریم، اگر ما بتوانیم رفتار فردی را پیشبینی کنیم میتوانیم حدس بزنیم از چه چیزی ناراحت و از چه چیزی خوشحال می شود. مشخصه مهم دیگر ایناست که هر کدام از طرفین به حقوق و تعهدات خود واقف باشند، زندگی متاهلی مسئولیتهایی برای ما ایجاد خواهد کرد، کسی که نمی تواند صبحزود برخیزد و به سرکار رود قطعا آمادگی لازم برای ازدواج را ندارد والدین باید سعی کنند از کودکی به فرزندان خود مسئولیت انجام یکسری کارها را بدهند.
شرط اساسی و مهم دیگر، داشتن استقلال روانی-عاطفی-اقتصادی-اجتماعی است. فردی که به پختگی روانی رسیده است مسلما بهراحتی تحتتاثیر جریانات اطرافیان قرار نمیگیرد، مستقل شدن به خانه جدا گرفتن نیست بلکه بهمعنای توانایی گرفتن تصمیمات جداگانه است. اين عوامل پیش نیاز ورود به ازدواج است.
وقتی خواستگار می آید پدرها چه کنند؟
از پدرها می خواهم با ذهنی باز و بدون هرگونه پیشداوري پذیرای خواستگار باشند، بسیاری از پدران تصور خاصی از یک داماد ایده آل دارند، که این تصویر کلیشه ای اجازه ورود به هر کسی را نمیدهد، اجازه بدهید فردی که متقاضی است بیاید و با او آشنا شوید. دیگر اینکه از پدران می خواهیم هنگام گفتوگو با پسر شروع به سوال و جواب کردن از وی نکنند، چرا که یکجور بازجویی بهجساب می آید، بلکه فضایی راحت فراهم کنند تا فرد خود را ابراز کند. می دانیم «تا مرد سخن نگفته باشد علم و هنرش نهفته باشد.»
توصیه دیگر به پدران این است که خیلی به گفتهها توجه نکنند، حرف به تنهایی ملاک درستی برای قضاوت نیست بلکه شاخص واقعی و منطقی برای ارزیابی حرف بررسی پشتوانه های آن است. پدر بهعنوان مدیر خانواده باید مستندات ارزشمندی را از خواستگار بخواهد. از پدران می خواهیم که به منبع واسط برای آشنایی توجه خاصی بکنند، که این فرد را چه کسی به شما معرفی کرده چرا که عموما افراد صاحب صلاحیت اقدام به معرفی هر کسی نمی کنند.
پدر در جایگاهی است که از وی انتظار می رود تمام جنبه ها را در نظر بگیرد، دو جنبه اصلی در اینجا خواسته دختر و شایستگی پسر است، ممکن است فردی شایستگی خوبی داشته باشد، در حالی که ممکن است دختر شما رغبت چندانی برای ازدواج با چنین فردی نداشته باشد. از طرفی پدر نباید «دختر محور» هم باشد. مسلما درکی که دختر شما از جهان دارد در مقایسه با تجربه شما کمتر است. در اسلام هم اهمیت زیادی به اذن پدر در ازدواج دختر داده شده است.
مادرها چه كمكي ميتوانند بکنند؟
مادرها رکن بسیار مهم هر خانواده ای هستند، منبع غنی احساسات و عواطفی که زندگی را زیبا می کند، و به سبب انسی که با دخترها دارند میتوانند راهنمای خوبی برای آنها باشند. از مادران می خواهم بههنگام ورود خواستگار از ایجاد یک فضای تشریفاتی و تجملاتی پرهیز کنند، سعی کنند تا هر آنچه را که هستند بهدور از به سختی انداختن خود نشان دهند، دخترشان را هم از این نظر تحت فشار نگذارند که حتما به شیوه و سبک خاصی رفتار کند بلکه اجازه دهند تا دخترشان آن چيزي که واقعا هست را نشان دهد.
توصیه بسیار مهمی که به مادران عزیز دارم این است که چنانچه در رابطه با بررسی خواستگار، نظری مغایر با نظر پدر خانواده دارند، سعی نکنند که به بیان این مخالفت در حضور دخترشان بپردازند چرا كه دخترتان گیج خواهد شد، بلکه بهتر است پدر و مادر در این زمینه به اشتراک نظر برسند و نظر مشترک خود را به فرزندشان اعلام کنند.
به دختران در اين روز چهتوصيهاي داريد؟
طبیعی است که دختر خانوم ها در ابتدا به ظاهر توجه زیادی می کنند اگرچه ظاهر مهم است اما نباید تنها ملاک ورود باشد، چرا که با آشنایی بیشتر این ملاک که در صدر قرار گرفته بوده ممکن است به رتبه های پایین تری نزول کند. دختر خانمها نباید آرزوها و تخیلات خود را مبنای انتخاب فردی قرار دهند. آنچه که در ذهن میپرورانیم مسلما نمود خارجی ندارد، فردی که 100 درصد ایده آل باشد، وجود ندارد.
ضمن این که بسیاری ار رویاها صرفا خیالپردازی ماست و تحقق یافتنی نیست. در نظر بگیرد که آرزوها و خواستههای شما و خواستگارتان تا چه اندازه هم جهت و همسو با خواسته های شماست. در گفتوگو با خواستگار خود مواظب باشید در دام احساسات گرفتار نشوید. غلبه احساسات باعث میشود که تصمیم گیری شما پایه و اساس منطقی نداشته باشد.
تا زمانی که والدین شما این ازدواج را قبول نکنند به خواستگار خود قول ازدواج ندهید. این که خودتان برای ازدواج به توافق می رسید بهمعنای پایان کار نیست. سعی کنید که پاسخ مثبت را حتما از طریق خانواده خود بدهید. نکتهاي که میخواهم تاکید زیادی روی آن داشته باشم این است که نسبت به فرآیندهای ناخوداگاهی که در جلسات آشنایی بهوجود میآید، آگاه باشید. طرفین در جلسات آشنایی سعی می کنند بهگونهای رفتار کنند که مورد پسند دیگری قرار گیرند، سلایقشان و خواسته هایشان مشابه طرف مقابل خواهد شد که این کاملا بهطور ناخودآگاه انجام می شود.