داستان وفاداری شدید یک زن به همسرش!

داستان وفاداری شدید یک زن به همسرش!

مردی مرده بود و او را غسل داده و کفن کرده بودند و روی تخت غسالخانه گذاشت بودند تا تابوت بیاورند . و تشیعش کنند.

زنش را دیدند که بادبزنی به دست گرفته و کفن او را که از آب غسل مرطوب شده بود، باد می زند!
گفتند: عجب زن با مهر و محبتی که حتی بعد از مرگ شوهرش به فکر آسایش اوست.

نزدیک رفتند و گفتند: ای زن، مرده را خیسی و خشکی و سردی و گرمی تفاوت نمی کند. خودت را به رنج مینداز.

زن گفت: آخر، شوهرم وصیت کرده که تا کفنش خشک نشده، شوهر نکنم!!

 

گردآوری : فراناز

 

جدیدترین مطالب سایت