دلایل همسرآزاری از جانب زنان

دلایل همسرآزاری از جانب زنان

واژه همسر آزاری که در اذهان عموم به عنوان خشونت شوهر علیه زن به کار می رود، در تمام اعصار و جوامع وجود داشته است و با نهایت تأسف در جوامع امروز نیز علیرغم فضای به ظاهر طرفدار حقوق زنان رو به افزایش است. دین اسلام برای نهاد خانواده در نظام اجتماعی، ارزش بسیار بالایی قائل است و آن را عامل ایجاد سکینه و آرامش بین اعضای خانواده و جامعه می‎شمارد، بدین لحاظ حقوق و تکالیفی را برای اعضای خانواده معین کرده و آن­ها را به رعایت این موارد ترغیب و تشویق نموده است و داشتن روابط سالم و اخلاقی را درکانون خانواده مبتنی بر رهایی از خودبینی و خودخواهی و رعایت احترام متقابل، گذشت و فداکاری، ایثار و دگرخواهی، توجه به مصلحت خانواده و مودت و رحمت قرار داده است. از این رو معصومین (ع) در روایات مختلف، زن و مرد را دعوت به خوش­رفتاری با یکدیگر نموده­اند.

از پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد خوش­رفتاری مردان با زنان روایت شده است که: «اکمل المؤمنین ایماناً احسنهم خلقاً و خیارکم خیارکم لنسائهم» «کامل ترین مؤمنان از حیث ایمان خوش اخلاق ترین آنهاست و شایسته­ترین شما کسانی هستند که با زن خود خوشرفتارترند».

امام صادق(ع) هم در مورد خوش‎رفتاری زنان فرموده است: «ایّما امرأه باتت و زوجها علیها ساخط فی حق لم یتقبل منها صلاه حتی یرضی عنها…»«هرگاه زنی، شب را به عبادت بیدار باشد، در حالی که شوهرش به خاطر پایمال کردن حقش، از او خشمگین است، تا زمانی که او را راضی نکند، نمازش مورد قبول واقع نمی شود.»

قرآن نیز در رابطه با رعایت و تقدم مصلحت خانواده می‎فرماید: «اگر در مواردی یکی از زوجین بعد از ازدواج، همسرش را بر اساس معیارهای خود مطلوب نداند، ولی زندگی با او را ادامه دهد و با وی خوش‎رفتاری نماید، خداوند به چنین فردی وعده خیر کثیر می دهد.»

همان‎طور که ذکر گردید در فرهنگ اصیل اسلام، بنیان خانواده بر پایه مودت و رحمت و تفاهم زوجین است، لیکن در فرهنگ مغرب زمین، به جهت اعتقاد به نظریات اومانیستی، فردگرایی و نسبیت اخلاق، خانواده تنها بر اساس معیارهای حقوقی محض پی­ریزی شده و اعضای خانواده با اجبار و ابزار حقوق، به رعایت وظایف خویش ملزم می‎شوند، این مسئله یکی از تمایزات اصلی خانواده غربی با خانواده شرقی است، به طوری که گفته می شود: «شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب تمایل به حقوق. انسان شرقی انسانیت خود را در این می­بیند که حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع کند و نگذارد دیگری به حریم حقوق او پاگذارد».در حالی که اگر خانواده بر محور حقوق بچرخد و هر یک از زوجین تنها بر اساس منافع شخصی خود، حقوق خویش را استیفاء نماید، خانواده به نهادی بی­روح تبدیل می­شود که بسیار خشک و شکننده بوده و با کمترین اختلافی متلاشی می­شود. اما در دیدگاه اسلامی، برای ایجاد وحدت و صمیمیت واقعی میان زن و شوهر، به تفاوت­های غریزی و طبیعی آن­ها توجه شده و بر اساس این تفاوت‎ها، برای هر یک حقوقی متناسب وضع گردیده است. اما در فرهنگ غرب تلاش می­شود تا این تفاوت­ها نادیده گرفته شده و زنان به حقوقی مشابه مردان دست یازند. امروزه می­توان نمونه بارز این تفکر را در دیدگاه‎های فمینیستی می توان مشاهده نمود. گروه­های فمینیستی با طرح شعار برابری مطلق زن و مرد در تمامی زمینه­های اجتماعی، روانی و فرهنگی، خواهان تحولی اساسی در کلیه جنبه های زندگی فردی و اجتماعی می­باشند. از نظر فمینیست‎ها، تعریف زنان به عنوان مادر، همسر و موجوداتی زینتی، آنان را در محدودیت های تاریخی قرار می­دهد، لذا باید برای دسترسی به برابری و آزادی مطلق زنان مبارزه نمود.

گسترش افکار فمینیستی و نفوذ آن در کشورهای اسلامی، موجب شده است تا برخی از زنان مسلمانی که آشنایی کمتری نسبت به حقوق، احکام و دستورات اخلاقی و دینی و فلسفه تدوین آنها دارند و یا پایبندی آنها نسبت به فرهنگ دینی کمتر است، تحت تأثیر اندیشه­های غربی قرار گرفته و بنا را بر ناسازگاری، مخالفت و درگیری، عدم توجه به حقوق همسر و اذیت و آزار وی گذارند، زیرا مبانی حقوقی دیدگاه فمینیسم و اسلام متفاوت می‎باشد، به طوری که برخی مواد حقوقی در دیدگاه فمینیسم، از نظر آموزه­ های دین اسلام، شوهرآزاری تلقی می شود و بالعکس. از جمله این موارد «تمکین» است. زوج حق دارد که در قبال پرداخت نفقه زوجه، از او استمتاع نماید و بر زوجه واجب است که نسبت به زوج، جز در مواردی استثنایی با عذر شرعی یا عقلی، تمکین کامل داشته باشد. بنابراین اگر زوج از پرداخت نفقه خودداری نماید و یا زوجه خود را برای کامیابی مرد آماده نسازد، حق همسرش را زیر پا گذاشته و موجبات اذیت و آزار او را فراهم نموده است، در حالی که مطابق دیدگاه فمینیسم، شوهر چنین حقی ندارد و ارتباط جنسی مرد با همسرش بدون رضایت وی، تجاوز جنسی محسوب شده و از مصادیق بارز آزار و اذیت زن شمرده می شود، لذا ضروری است ضمن توجه به چنین تفاوت­هایی، پدیده شوهر آزاری و مفاهیم مشابه و مرتبط با آن تعریف گردد.

 

تعریف شوهرآزاری

آزار در لغت به معنای «رنج، عذاب، شکنجه، اذیت، تعب، مشقت، ضرب، کرب و صدمه» می‎باشد.
خشونت در لغت به معنای درشتی، زبری، ناهمواری، تندخویی و درشت­خویی است. از معانی این دو واژه مشخص می­شود که کلمه «آزار» از معنای عام­تری نسبت به کلمه «خشونت» برخوردار است، بنابراین آن معنا را نیز شامل می شود.
در تعریف «شوهرآزاری» گفته می شود: رفتاری آزار دهنده از سوی زن علیه شوهر که در محیط خانواده به وقوع می پیوندد و حقوق او را پایمال می کند، البته ممکن است جنبه روانی، جنسی، اقتصادی، جسمی داشته باشد.

 

مصادیق شوهرآزاری
شوهرآزاری می تواند ابعاد و مصادیق مختلفی داشته باشد:

الف) بعد روانی
بعضی از خشونت­های زنان، به روح و روان شوهر آسیب می رساند و او را تحت فشارهای روحی و روانی قرار می دهد. معمولاً این نوع آزردگی، شیوع بیشتری داشته و به صورت غیرمستقیم اثرات مخربی برجای می گذارد. جلوه‎های مختلف این نوع آزار عبارتست از:

– تخریب حیثیت و آبروی شوهر
برخی از زنان به جای حفظ احترام و منزلت شوهر و تکریم او، گفتار، کردار، اوصاف یا خلقت وی را به واسطه قول یا فعل و از طریق ایماء و اشاره و کنایه تمسخر می کنند. در این صورت شخصیت و جایگاه شوهر در نزد دیگران مخدوش می شود.

– شکستن حرمت پدر در نزد فرزندان
یکی از بارزترین مصادیق آزار روانی مردان در خانواده، از بین بردن حرمت و احترام نقش پدری آنهاست. رفتارهای اهانت آمیز و پرخاشگرانه از سوی زن در نزد فرزندان، می­تواند اقتدار و ابهت پدر را در محیط خانواده مخدوش کند و ضمن شکستن غرور و شخصیت وی، عزت نفس او را لگد مال نماید، در حالی که توصیه­های مؤکد دینی در راستای تقویت توانمندی و نظارت پدر در خانواده، به جهت حفظ استحکام بنیان خانواده و ممانعت از کجروی­های اعضای خانواده می­باشد.

– فحاشی و انتساب صفات ناشایست
گاه برخی از زنان، اذیت و آزار را به مرحله بالاتری می‎رسانند و به جای سخنان احترام آمیز، از پاره­ای الفاظ ناشایست، فحاشی و انتساب صفات منفی استفاده می‎کنند تکرار این اعمال موجب می‎شود که به تدریج شوهر باور کند که در نزد همسر خویش از چنین شخصیتی برخوردار است، در نتیجه رفتاری متناسب با این رویه، بروز می‎دهد.

– عدم توجه به خواست و انتظارات شوهر
محبت و صمیمیت در کانون خانواده، از طریق شناخت و توجه به خواسته‎ها و انتظارات همسر و در حد امکان تأمین آن­ها ایجاد می‎شود. برای این کار می­توان از فرد مقابل سؤال کرد که آیا انتظارات و خواسته­های وی برآورده شده است. گاهی برخی از زنان، علیرغم آگاهی نسبت به حساسیت شوهر و اینکه با انجام آن رفتار خاص، به شدت آزرده و ناراحت می­شود (هرچند ممکن است که عکس‎العمل آشکاری را نسبت به آن نوع رفتار نشان ندهد)، برای آزار و اذیت و رنجش خاطر او همان رفتار را انتخاب می کنند.

– تبعیض بین خویشاوندان خود و شوهر
اگر ازدواج عامل وحدت و یگانگی زن و مرد باشد، در این صورت هر آنچه مورد علاقه و احترام یکی از آنها است، باید مورد علاقه و احترام دیگری نیز باشد. همچنان که حضرت علی (ع) می‎فرمایند: «أصدقاوک ثلاثه و اعداوک ثلاثه؛ فاصدقاؤک: صدیقک و صدیق صدیقک و عدو عدوک و اعداؤک عدوک و عدو صدیقک و صدیق عدوک» «دوستان تو سه گروهند و دشمنان تو نیز سه دسته‎اند، اما دوستانت، پس دوست تو و دوستِ دوست تو و دشمنِ دشمن تو است و اما دشمنانت، پس دشمن تو و دشمنِ دوست تو و دوستِ دشمن تو است.»
بنابراین خویشان و بستگان هر یک، که در نزد او ارزش و احترام والایی دارد، به همان نسبت باید برای دیگری ارزشمند باشد. در غیر این صورت اگر زنی برای بستگان خویش، جایگاه ویژه‎ای قائل شود و آن­ها را برتر و بالاتر از بستگان همسر خویش به حساب آورد و بیشتر با آنها مراوده داشته باشد و در مقابل، بستگان همسر را بیگانه فرض کند و تمایلی به ارتباط با آن­ها نداشته باشد و راه را برای روابط آنان مسدود کند و از انجام هر خدمتی از جانب شوهر نسبت به آنها مخالفت ورزد، از این طریق ممکن است فشارهای روحی و روانی زیادی بر شوهر وارد شود، زیرا وی با این رفتار درمی‎یابد که علاقه و دوستی همسرش، نمی تواند صادقانه باشد.

– مقایسه نامناسب همسر با سایر مردان
برخی از زنان دائماً همسر خود را با همسر بستگان یا همکاران و دوستان خود مقایسه می‎کنند و در این شرایط تنها جنبه های منفی شوهر خود را می بینند و آن­ها را برجسته می­کنند و به دنبال آن، خود نیز احساس کمبود و محرومیت در زندگی می­نمایند. در چنین شرایطی، تفاوت‎های فردی و فرصت­های نابرابر افراد مورد توجه قرار نمی گیرد . با ادامه این روش، به تدریج زبان به شکایت و اعتراض گشوده و امتیازات دیگران را به رخ شوهر می کشند و با گفتار و کردار خود، موجب اذیت و آزار شوهر می‎شوند.

– بزرگ نمایی مسائل جزئی
از جمله مسائلی که لازم است هر یک از زوجین برای استحکام بنیان خانواده بدان توجه کنند، چشم پوشی از مسائل جزئی و کم اهمیتی است که در زندگی زناشویی پدید می آید. در حالی که برخی از زنان در قبال این مسائل حساسیت بیش از اندازه داشته و آن­ها را به عنوان مسائلی بزرگ و مهم جلوه می دهند؛ در نتیجه نمی توانند برای حل آن­ها برخورد مناسبی داشته باشند و موفقیتی کسب کنند، لذا احساس ناراحتی و فشار حاصل از آن، موجب سلب آرامش و شادابی زن شده و بر سلامت و بهداشت روانی او تأثیر منفی می­گذارد؛ در چنین شرایطی زن نمی­تواند برخورد مناسبی با همسر خویش داشته باشد و رضایت او را جلب کند.

– بدبینی و سوءظن
بدبینی و سوءظن که نقطه مقابل حسن ظن و اعتماد است، یکی دیگر از اختلالات روانی به حساب می آید. فرد مبتلا به این بیماری، صاحب یک فکر یا فاعل یک رفتار را بدون دلیل و شاهد، به داشتن اغراض سوء متهم می‎نماید. زنانی که به این بیماری مبتلا هستند، به شوهر خود اعتمادی ندارند و حتی از رفتارهای دلسوزانه و محبت آمیز وی، احساس رضایتمندی نمی­کنند و نارضایتی خود را در گفتار و رفتار خود ظاهر می سازند.

 

ب) بعد جسمی

– ضرب و جرح
این مسئله اغلب در خانواد­ هایی مشاهده می شود که زن دارای تسلط و قدرت بیشتری است. در این خانواده‎ها، زن نقش اصلی را در خانواده ایفا می کند و توقع دارد که سایر اعضای خانواده، تصمیمات وی را پذیرفته و به آن احترام گذارند، همچنین در واردی که زن احساس می کند دستورات و تصمیمات او، توسط شوهرش نقض می‎گردد، این حق را برای خود محفوظ می داند که با او درگیری فیزیکی پیدا کند.

– همسرکشی
همسرکشی پدیده­ای است که همراه با نرخ زن کشی رو به تزاید می‎باشد. تحقیقات اخیر در ایران که توسط مرکز تحقیقات جرمشناسی دانشگاه تهران در 15 استان کشور انجام شده است، نشان می‎دهد که جرم همسرکشی در بین زنان و مردان مساوی است. تنها تفاوت بین دو پدیده شوهرکشی و زن کشی، در نحوه ارتکاب جرم می باشد. بر اساس این پژوهش، مردان در کشتن همسران خود مستقل و مباشر هستند، ولی زنان در شوهرکشی، مباشر نبوده، بلکه از طریق تطمیع، تحریک و … معاون جرم بوده‎اند. مطابق این تحقیق مشخص گردید که علیرغم آن که درصد جرائم ارتکابی به وسیله زنان در کشور بسیار پائین است، اما نرخ جرم همسرکشی، توسط زنان بالاست و بالاترین سطح فراوانی آن در کل کشور به شهرهای تهران، کرج، خراسان، آذربایجان و کرمانشاه مربوط می شود.

ج) بعد اقتصادی
نوعی دیگر از آزار و اذیت‎ها، صبغه اقتصادی دارد که عمدتاً شامل تصرف بدون اجازه، تخریب و نابودی اموال شوهر می باشد:
-در برخی موارد زن به قصد انجام کار خیر، بدون مشورت و کسب رضایت از شوهر، اموال وی را به افراد نیازمند و محروم می بخشد و از آنان دستگیری می کند.
-در موارد دیگری، زن بدون اطلاع شوهر و کسب اجازه از او، مقداری از اموالش را به خود اختصاص می­دهد.
– نوع دیگری از آزارهای اقتصادی زنان، اسراف است، به این صورت که در مصرف اموال همسر، از حد اعتدال خارج می­شوند و اسراف یا تبذیر می­نمایند. چنان که «اسراف به معنای خروج از حد، در هر کاری است که انسان انجام می­دهد و مراد از حد، همان حد وسط بین سخت­گیری و زیاده­روی است». معیار تشخیص در این موارد، عرف است که مصرف مال را به اندازه احتیاج و متناسب حال شخص می داند. از جمله مصادیق اسراف عبارت است از:
– تضییع، به مفهوم ضایع و خراب کردن مال؛ نظیر دور ریختن مواد خوراکی و پوشاک و …
– مصرف بیش از حد و خارج از شأن؛ در این شرایط مال برای چیزی دارای فایده مصرف می شود؛ اما مصرف، با حال و شأن آن فرد متناسب نیست.
– مصرف چیزی که نیازی به آن نیست، یعنی انسان اموال خود را در راهی مصرف کند که مناسب حال او می باشد، ولی نیازی به آن ندارد، مانند کسی که یک ماشین برای رفع نیاز دارد، ولی ماشین دیگری هم خریداری می‎کند.
تبذیر (پراکنده کردن) مصرف مال بدون جهت و فایده است. به بیان دیگر تبذیر، به آن قسم از اسراف گفته می شود که همراه اتلاف مال باشد و هیچ هدف عقلانی نداشته باشد، در این صورت با مصداق یافتن تبذیر،اسراف هم صادق خواهد بود، از این رو برخی از اندیشمندان تبذیر را همان اسراف دانسته اند.
در مجموع، زن در چنین آزارهایی با مصرف بی­رویه، موجب نارضایتی شوهر می­شود و چه بسا از نظر مالی وی را در تنگنای اقتصادی قرار دهد، به حدی که برای تأمین مخارج زندگی خویش تلاش مضاعفی کند و احساس خستگی جسمی و روحی نماید.

د) بعد جنسی
آزار و اذیت زن می­تواند در روابط جنسی با شوهر به اشکال ذیل بروز کند:

محرومیت جنسی
یکی از وظایف اساسی زن، به جهت نقش آن درجلوگیری از انحرافات اخلاقی همسر، ارضای نیاز جنسی شوهر است، زیرا تأمین این نیاز ضمن آنکه یکی از کارکردهای اصلی خانواده محسوب می‎شود، از آلودگی های اخلاقی و جنسی افراد جامعه جلوگیری می کند. در برخی از موارد، اجتناب همسر از انجام این وظیفه، می تواند مرد را به جهت مواجهه با زنان دیگر و تحریک غریزی، دچار عصیان و گناه کند و یا در اثر مقاومت و خودداری از ارضای نامشروع، با مشکلات روحی و روانی مواجه نماید، به ویژه اگر چنین رفتاری در سال های اولیه ازدواج رخ دهد که تمایل همسر به برقراری ارتباط جنسی بیشتر است، اثرات تخریبی محرومیت جنسی بیشتر خواهد بود؛ به طوری که یکی از روانشناسان در این رابطه می نویسد: «اشتیاق به تمتع جنسی، خصوصاً در سال های اول زندگی مشترک، در مرد نسبت به زن قوی تر احساس می شود. این خصوصیت جنسی مرد را باید به زن آموخت. استنکاف زن از آمیزش، هنگامی که مرد متمایل به آن است، فقط در مواردی مناسبت دارد که علل معینی (از قبیل ناخوشی، قاعدگی، بارداری) در بین باشد.»
از این رو در اسلام مسأله تمکین زن از شوهر در هنگام نیاز مرد، از حقوق شوهر محسوب می شود. ولی اگر مرد در آمیزش جنسی رضایتمندی زن را نادیده بگیرد و به شرایط روحی و روانی و جسمی او توجهی نکند و یا زمینه لازم را برای ارضای جنسی زن فراهم نکند و فقط درصدد ارضای جنسی خود باشد، زن احساس می کند که تنها ابزاری است تا نیاز مرد را فراهم کند و اغلب در ارضای جنسی، ناکام می­ماند و این رفتار مرد را خودخواهی او برمی‎شمارد، در نتیجه از عشق و علاقه زن به شوهر کاسته شده و فضا برای ایجاد درگیری و تنش و رفتار آزاردهنده زن فراهم می شود.

بی میلی جنسی
در برخی موارد، گرچه زن از آمیزش جنسی با همسر خودداری نمی­کند و به ظاهر با آن مخالفتی ندارد، اما این عمل را با سردی و بی­میلی تمام انجام می­دهد که در چنین وضعیتی، میزان اطفاء شهوت مرد بسیار پایین است و احساس محرومیت می­کند، از این رو برخی از روانشناسان معتقدند: «عقیده زنانی که خود لذتی نمی­برند، ولی ظاهراً به امیال شوهرشان پاسخ می دهند و تصور می­کنند که بدین وسیله به او خدمت می­کنند، غلط و اشتباه است… سردی جنسی زن و بی‎میلی او در لذت رساندن به شوهر می­تواند سبب سردی همسرش شود، زیرا شوهر در واقعی بودن احساس او تردید می­کند.»

 

علل شوهرآزاری
علل و عوامل متعددی موجب می‎شود که زن به خشونت علیه همسر اقدام کند. این عوامل عبارتند از:

الف) علل فرهنگی
عدم شناخت وظایف و مسئولیت­ها
خانواده در صورتی از بنایی مستحکم و روابطی سالم برخوردار می­شود که هر یک از زوجین، نسبت به وظایف و نقش­های خود در زندگی، شناخت کافی داشته باشند و بدانند که در صورت انجام یا طفره از آن، پاداش یا کیفر اخروی سختی در انتظار آن­هاست. بنابراین اگر زن مسلمان ارزش و اهمیت خوب شوهرداری را در دیدگاه اسلام بداند و توجه داشته باشد که خداوند چه پاداش ارزشمندی را برای این‎کار در نظر گرفته است و از سوی دیگر میزان زشتی شوهرآزاری را در شریعت بداند و کیفر سخت اخروی آن را بشناسد و بدان باور داشته باشد، در این صورت، درصدد برمی‎آید تا اخلاق و رفتار خود را بر اساس خواست و رضایت خداوند تغییر داده و اخلاقیات دینی را در خود تقویت کند. در روایات فراوانی، این تشویق و توبیخ­ها بیان شده است.
از جمله روایتی از رسول گرامی اسلام (ص) می‎باشد که می‎فرمایند: «من کان له امرأه توذیه لم یقبل الله صلاتها و لا حسنه من عملها حتی تعینه و ترضیه و ان صامت الدهر و قامت و اعتقت الرقاب و انفقت الاموال فی سبیل الله و کانت اول من ترد النار» «کسی که زن آزاردهنده‎ای دارد، خداوند نماز و کار خوب آن زن را قبول نمی‎کند، مگر این که شوهرش را کمک کند و رضایت او را به دست آورد و الاّ اگر تمام روزگار را روزه بگیرد و شب ها به عبادت برخیزد و تمام اموال خود را در راه خدا انفاق کند، باز اولین کسی است که وارد جهنم می شود.»

سستی باورهای مذهبی
یکی از مهم­ترین عوامل چنین وضعیتی، ضعف باورهای مذهبی و ارزش­های اخلاقی، اعراض از نام و یاد خدا و فرامین اوست. چنین فرد سست ایمانی، در زندگی با همه امکانات مادی و جنبه های رفاهی، احساس تنگی و سختی می­نماید و قرآن هم در این زمینه تصریح می کند که: «و من اعرض عن ذکری فانّ معیشه صنکا» «هر کس که از یاد من رو برگرداند، پس به درستی که زندگی برای او سخت و تنگ خواهد بود». در حالی که اگر فضای خانه از آداب و سنت­های دینی عطرآگین باشد و زن تمام تلاش خود را برای کسب رضای الهی و انجام وظایف خویش در چارچوب دین به کارگیرد و خداوند را بر گفتار و رفتار و افکار خویش عالم و ناظر ببیند و بر آن باور قلبی داشته باشد، روابط اعضای خانواده برپایه بنیان مستحکمی شکل خواهد گرفت که در مقابل بروز شرایط بحرانی مانند بیماری، از دست دادن موقعیت شغلی، فقر اقتصادی و … تضعیف نشده و از مسیر صحیح خود خارج نخواهد شد.

 

ب) علل روا­ن­شناختی

تنهایی
در بعضی موارد، ناسازگاری زن با شوهر از احساس تنهایی وی نشأت می­گیرد. به طور نمونه گاه زن بعد از ازدواج، علیرغم همه وابستگی­هایی که تا چندی قبل نسبت به اعضای خانواده و دوستان خود داشته است، به یکباره مجبور می­شود که این ارتباط را قطع کند، زیرا موقعیت شغلی همسر ایجاب می­کند که دور از محیط خانواده زندگی کند و یا همسر، به علت برخی خصوصیات روانی یا موقعیت های اجتماعی، مانع ارتباطات خانوادگی و اجتماعی زن می شود، در چنین وضعیتی، شوهر، نیاز ارتباط با دیگران را از طریق روابط شغلی‎اش ارضا می­کند، در حالی که همسرش در شهری غریب و یا در محیطی بسته، محدود به انجام کارهای منزل می‎شود. نتیجه این شیوه زندگی، داشتن روحیه‎ای خسته و پژمرده است که آثار آن در رفتار و روابط زن با شوهر تجلی می‎کند.

افسردگی
یکی از اختلالات روانی شایع در اغلب جوامع، افسردگی است که آمار آن رو به تزاید است. علائم و نشانه­های افسردگی در افراد مختلف، متعدد و متفاوت می‎باشد و شامل اختلالات عاطفی، انگیزشی، شناختی و قلمرو بدنی است.
در اختلال عاطفی، فرد افسرده تقریباً به طور دائم غمگین است و از محیط اجتماعی شکوه و شکایت می­کند و تحقیرها، تظلم ها و سرزنش ها را به یاد می­آورد.
در اختلال انگیزشی، فرد نسبت به امور جنسی، بهداشتی، روابط شغلی و روابط اجتماعی حالت بازداری دارد و معمولاً در خود فرو می رود و ارتباط خود را با دیگران قطع می کند و هیچ رغبتی نسبت به فعالیت­های شغلی نشان نمی­دهد، حتی گاه نسبت به بهداشت بدنی بی­توجه می شود، فعالیت عقلی فرد کاهش می‎یابد، به طوری که تمرکز ذهنی خود را از دست می دهد و حافظه‎اش تضعیف می شود.
در بخش اختلالات شناختی گفته می شود که فرد، افکاری منفی نسبت به خود، جهان و آینده پیدا می­کند، به شکلی که نسبت به وضعیت فعلی، احساس ناراحتی، نسبت به گذشته، احساس شکست و نسبت به آینده، احساس بدبینی دارد.
در قلمرو بدنی، تصویر بدنی فرد افسرده تنزل می‎یابد و با احساس گنهکاری و کینه نسبت به خود، میل به کیفر رسیدن و حتی میل به خودکشی تجلی می‎یابد. در چنین وضعیت بحرانی، طبیعی است که زن نتواند رضایت شوهر را فراهم نموده و روابط صحیحی با او داشته باشد.

توهم
یکی از عواملی که موجب بدرفتاری زنان می شود، توهمات و خیالاتی است که فکر و ذهن او را مشغول می کند. گاهی زن در ذهن خود از شوهرش تصویری نادرست می‎سازد و متناسب با آن تصویر با وی رفتار می­کند، به طور مثال احساس می‎کند که همسرش بین بستگان خود و خویشاوندان او تفاوت می گذارد و برای آن­ها ارزش بیشتری قائل است و تمام توجه خود را به آنان معطوف می دارد. بر اساس این توهم، مقابله به مثل نموده و چنین رفتاری را در پیش می‎گیرد و یا ممکن است توهم کند که همسرش او را دوست ندارد و درصدد موقعیتی است تا همسر دیگری را انتخاب کند، در چنین صورتی، زن در مقام عناد و لجاجت، به آزار شوهر می پردازد.

اضطراب
اضطراب، یکی دیگر از اختلالات روانی است که می تواند رفتار فرد را متأثر سازد. فرد مضطرب فردی است که در خود احساس نامطبوعی از یک ترس نامعین (ترس بدون موضوع) وحشت زدگی، بلکه درماندگی و حتی مرگ دارد. در اکثریت موارد، به این حالات، تظاهرات دستگاه عصبی مستقل، مشابه آنچه در هیجان ها وجود دارد، از قبیل تپش قلب، مشکلات تنفسی همراه با احساس فشردگی قفسه صدری و خفگی، تعرق مفرط، لرزه،احساس سستی در پاها افزوده می‎شود. فرد مضطرب فعالیت­های خود را از پیش، با شکست مواجه می بیند، در یک ناایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می­کند، نسبت به ظرفیت­ها و کفایت­های خاص خود شک می­کند و برای خود و نزدیکانش نگران است. چنین فردی در زندگی از یک روحیه شاداب و با طراوتی برخوردار نمی­باشد و در نتیجه نمی­تواند نقش خود را در زندگی، به عنوان یکی از ارکان اصلی خانواده به خوبی ایفا کند، در نتیجه فشار جسمی و روحی به دیگر اعضای خانواده از جمله شوهر وارد می شود.

ترس
ترس، یک حالت روانی است که در اثر مواجهه فرد با موقعیت ها یا اشیا بوجود می‎آید، درحالی که ممکن است فرد به واسطه استدلال، آن را بی­زیان و خالی از خطر بداند. در این صورت، زن برای پیشگیری و دفاع از آن، رفتارهای ویژه‎ای را انجام می­دهد. مثلاً در مواردی مشاهده شده است که زن از اینکه همسرش ازدواج مجددی را انجام دهد، هراسناک است، او را فردی بی وفا و بی­محبت به حساب می آورد و هیچگاه راضی نمی­شود که همسرش با زنان دیگر، ارتباط اجتماعی سالمی داشته باشد و در صورتی که متوجه این ارتباط شود، بسیار متأثر شده و با انجام رفتارهای ناخوشایند درصدد تلافی برمی­آید و گاهی نیز این شرایط موجب می شود که میل جنسی وی تقلیل یابد تا جایی که علاقه ای به ارتباط جنسی نداشته باشد. در روابط زناشویی به سختی تحریک شود و از عمل جنسی هم لذتی نبرد.

 

عدم علاقه و بروز تنفر
در بعضی موارد رفتار آزار دهنده زنان از بی­علاقگی یا نفرت آن­ها نسبت به شوهر نشأت می گیرد که عوامل زمینه ساز آن می تواند متفاوت باشد. برخی از این عوامل عبارتند از:

عدم تناسب سنی زوجین
در مواردی، پدر و مادر علیرغم خواست دختر، او را به ازدواج با فردی ثروتمند مجبور می­کنند که فاصله سنی زیادی با دختر دارد. این عمل موجب می شود که بسیاری از خواسته­های زن، برای شوهر مطلوب و یا منطقی نباشد و از سوی دیگر بسیاری از خواسته­ها و تمایلات همسرش را نشناسد و یا در صورت شناخت، میل باطنی برای تأمین آن­ها نداشته باشد، از این نقطه، درگیری ها و جدال­ها آغاز می شود.

عدم پایبندی شوهر به دستورات مذهبی
زن مؤمن و متقی می­خواهد همسر او یک انسان با ایمان و پرهیزگار باشد، زیرا معتقد است که با فاصله گرفتن از گناه و عصیان الهی، می­توان زمینه را برای داشتن یک زندگی آرام و مورد رضای الهی فراهم نمود و چنین زندگی می تواند کمال و ترقی اعضای خانواده را در دنیا و سعادت جاودانه آنها را در آخرت فراهم کند.

عدم بهداشت از سوی شوهر
عدم رعایت نظافت و بهداشت از سوی شوهر، بی­توجهی یا کم­توجهی به خواست و رضایت همسر می تواند زمینه ساز بروز اختلافات و موجب انزجار نسبت به همسر شود. در این صورت عکس‎العمل‎های زن برای شوهر آزار دهنده تلقی می‎شود.

ناکامی مادی و معنوی
در بسیاری از خانواده‎ها، زن قبل از ازدواج، آینده خاصی را از جهت بهره‎مندی از امکانات مادی و رفاهی یا برخورداری از اخلاق و آداب انسانی و اسلامی برای اعضای خانواده ترسیم کرده تا در سایه ازدواج بدان دست یابد، اما بعد از ازدواج، در این زمینه احساس عدم موفقیت می‎کند، در چنین شرایطی زن، شوهر خود را مقصر می داند و ابتدا از اظهار محبت و احترام نسبت به او دریغ می ورزد و به تدریج خلق و خوی خود را تغییر داده و اذیت و آزارهای او شروع می شود.

دگرآزاری
بیماری سادیسم یا دگر آزاری می­تواند منشأ معضل شوهرآزاری باشد. سادیسم نوعی اختلال روانی است که فرد بیمار، تمایل به آزار و اذیت دارد و به دنبال انجام آن، احساس رضایت می کند. این آزار از سوی زن می تواند به صورت های مختلف از جمله آزار و اذیت در هنگام تحریکات جنسی شوهر ظاهر شود. بر این اساس گفته می شود که تمایلات سادیستیک زنان موجب می شود تا آن­ها همسرشان را مردانی ناشناس تلقی نموده و آن­ها را آزرده نمایند.

قدرت طلبی
بعضی از زنان تلاش می­کنند تا بر افکار، احساسات، باورها، ارزش ها و رفتار همسر سلطه یافته و هر آنچه را که خود می­پذیرند، بر وی تحمیل کنند و در صورت عدم توجه شوهر به این خواسته­ها، در طی زمان، وی را وادار به تسلیم نموده و خواسته خود را عملی سازند.

عدم صداقت و فریبکاری
یکی از پایه­های اصلی روابط سالم خانواده، صداقت و راستی است. اگر زن در روابط خود با شوهرش، یک­رنگ نباشد و با پنهان­کاری و فریب­کاری رفتار کند، در این صورت اعتماد همسر از او سلب شده و حتی سخنان و وعده­های صادقانه او را نیز نمی­پذیرد و نمی­تواند چنین فردی را به عنوان شریک زندگی محسوب کند و در تصمیم­گیری‎ها با او مشورت نماید و او را مشارکت دهد، در نتیجه روابط زوجین تیره شده و بنیاد خانواده سست خواهد شد.

خودگرایی
برخی از زنان در خانواده، تمام توان خود را برای تأمین نیازها و دستیابی به اهداف خویش به کار می گیرند و از مشارکت در امور خانه کناره گیری می­کنند و در مواردی که بین خواسته آن­ها و خواسته اعضای خانواده تقابلی ایجاد می‎شود، حاضر نیستند از منافع خود برای تأمین منافع تمام اعضای خانواده صرف نظر کنند، در نتیجه تمام مشکلات را معطوف به همسر خویش می‎دانند. در این شرایط روابط بین زوجین به سردی گرائیده و سلامت خانواده تهدید می‎گردد.

 

پ) علل اجتماعی

دخالت دیگران
از جمله عواملی که روابط سالم بین زن و شوهر را متزلزل می­کند، دخالت دیگران به خصوص والدین همسر در حریم زندگی است. گرچه این عمل به جهت علاقه وافر و با انگیزه راهنمایی انجام می­شود، اما گاه می­تواند فرد را تحریک کرده و موجب درگیری و اختلاف بین زوجین شود. در مواردی مقایسه وضعیت زندگی فرد با زندگی بستگان یا آشنایان، زمینه­های نارضایتی از زندگی را فراهم می‎نماید، به طوری که زن، شوهر خود را وادار می‎کند تا از هر طریق ممکن، سطح زندگی را ارتقا دهد. بدین منظور با برخوردهای نامناسب و غیر منطقی، زیاده­خواهی­های خود را طلب می­کند. از این زمان، فضای صمیمی و پر از محبت و احترام متقابل می‎شکند و اختلاف ایجاد می شود. متأسفانه این مسئله، اخیراً در جامعه ایران بسیار شایع شده است. بر اساس پژوهش های انجام شده درصد قابل توجهی از زنان و مردان علت جدایی از همسرانشان را دخالت خویشاوندان و آشنایان می‎دانند، تحقیقات نشان می دهد که از بین عوامل مختلف طلاق (نظیر ناسازگاری­های رفتاری و اخلاقی، دخالت خویشاوندان و آشنایان، تنفر از همسر و اعتیاد همسر به مواد مخدر) دخالت دیگران، رتبه دوم را به خود اختصاص داده است.

– نارضایتی اجتماعی
مشکلات شغلی و برخی مسائل و نارضایتی‎های اجتماعی (تورم و گرانی کالاها و مسکن، بیکاری…) می‎تواند باعث بروز اختلاف میان زن و شوهر و بروز رفتار تلافی جویانه او با شوهرش شود و یا به طور ناخودآگاه، این ناراحتی در روابط فرد با اعضای خانواده ظهور کند، زیرا زن به جهت برخورداری از روحیه لطیف و حساس، در مواجهه با این مشکلات، فشارهای روحی و روانی بیشتری را متحمل می­شود، از این رو ممکن است ناراحتی­های خود را به شکل رفتارهای نابهنجار بروز دهد.

– نارضایتی خانوادگی
نارضایتی زن از ازدواج، به دلیل تمایل وی به ازدواج با فرد دیگر و مخالفت والدین و اجبار او به این ازدواج و یا عدم ازدواج شوهر با فرد مورد علاقه­اش موجب شده است که زن به طور ناخواسته، فرد دیگری را برگزیند. همچنین تفاوت سنی شوهر نسبت به زن و مشکلات متعاقب آن، باعث می­شود که زن با میل و رغبت و رضایت قلبی، ازدواج با چنین شوهری را نپذیرد و رفتار گرم و صمیمانه‎ای با وی نداشته باشد.

– خشونت خانوادگی
مشاهده رفتارهای خشن پدر، خشونت­های خانگی اعم از: ظلم­ها، اهانت­ها و آسیب­های مردان در برابر چشم فرزندان در محیط خانواده، بسیاری از دختران را در زندگی آینده با حس انتقام یا حس ممانعت از بروز چنین وقایعی درگیر می­کند تا بدانجا که تلاش می­کنند در برابر شوهر رفتار خشونت­آمیز داشته باشند تا هرگز دچار وضعیتی مشابه مادرشان نگردند.

 

عکس العمل شوهر در برابر همسرآزاری
به اعتقاد «مرتن» اگر افراد جامعه، از طریق هنجارها و ابزارهای استاندارد شده کنش، به ارزش‎ها و اهداف جامعه دست یابند و با هنجارهای آن جامعه همنوا شوند، آن جامعه از یک نظام اجتماعی متعادل برخوردار خواهد بود، اما اگر اعضای جامعه نتوانند از طریق راه­های مشروع، به آن اهداف دست یابند، ممکن است به انزواطلبی یا طغیانگری سوق داده شوند. در نظام خانواده نیز اگر شوهر احساس کند که همسر مناسبی دارد و می­تواند به کمک او، کارکردهای اصلی خانواده را محقق کند و با داشتن خانواده سالم، احساس آرامش، آسایش و رضایت خاطر کند و با عشق و علاقه تمام و با قبول همه سختی ها و مشکلات، در راه رفع نیازهای خانواده تلاش نماید، خانواده متعادل شکل می‎گیرد؛ اما روابط آزاردهنده زن با شوهرش می‎تواند، عشق و علاقه آن­ها را به یکدیگر کاهش دهد و به تدریج زمینه تزلزل خانواده فراهم شود، زیرا شوهر در شرایط نابسامان خانواده یکی از دو گزینه انزواطلبی یا طغیانگری را انتخاب می‎کند که می‎تواند به صورت‎های ذیل و بروز یابد:

 

الف) انزواطلبی

تأخیر در بازگشت به خانه
در نخستین روزهای ازدواج، به جهت وجود عشق و علاقه متقابل زن و مرد و شدت وابستگی طرفین به یکدیگر، شوهر، زودتر یا به موقع در منزل حضور می‎یابد، اما به طور طبیعی با گذشت روزهای اولیه ازدواج، تا حدودی از میزان و شدت این روابط کاسته می شود و به همان نسبت نیز میل افراطی مرد برای مراجعه زود هنگام به خانه کاهش می­یابد. این موضوع زمانی به مرحله حاد می‎رسد که رفتار محبت آمیز زن، جای خود را به رفتار تند و خشونت آمیز دهد و شوهر رغبتی به حضور در خانه و برخورد با همسر و فرزندان نداشته باشد و ترجیح دهد که بیشتر اوقات خود را در بیرون از منزل و در غیاب همسر سپری کند و از این طریق خود را از فضای آزاردهنده خانواده رها کند؛ از این رو ممکن است حتی برخی شب‎ها به خانه نیاید و اوقات خود را با دوستانش سپری کند.

 

اعتیاد
هم زمان با همسرستیزی زن، ممکن است شوهر به جهت کمبود محبت از سوی زن، جذب گروههای نابهنجار از جمله معتادان شده و با آن­ها ارتباط برقرار کند و تحت تأثیر رفتار آنها معتاد شود و به مواد مخدر روی آورد. اعتیاد شوهر نقطه شروع نزاع و درگیری جدی بین زن و شوهر است. به دنبال شدت درگیری، مرد، احساس اذیت بیشتری می کند، در نتیجه برای فرار از تنازعات، هرچه بیشتر اوقات خود را در خارج از منزل سپری می‎کند. این موضوع می تواند زمینه بسیاری از کجروی های دیگر را فراهم کند.

سردی جنسی
سردی جنسی و کاهش رغبت جنسی مرد نسبت به همسر، یکی از پیامدهای شوهرآزاری است. یعنی شرایط نابسامان خانواده و فشارهای روانی، علاقه شوهر به روابط جنسی را تضعیف می‎کند و انگیزه وی را کاهش می دهد. به اعتقاد روانشناسان شرایط روحی و روانی، بر کاهش یا افزایش تمایلات جنسی تأثیرگذار است. به اعتقاد آنان «غریزه جنسی در طی زندگی، تحت تأثیر نوسانات زیادی قرار می گیرد و قوی‎تر یا ضعیف‎تر می شود. از جمله، به هنگام ناخوشی‎های گوناگون یا پس از آن و در موقع وارد آمدن لطمات روحی و حوادث زندگی».

خودکشی
بعضی از مردان که منزلت اجتماعی بالایی دارند و در بین اقوام و خویشاوندان و دوستان خود، از احترام زیادی برخوردارند، کمتر راضی می­شوند که اختلافات خانوادگی خود را برای دیگران مطرح کنند و همیشه هراس دارند که بستگان یا دوستان آن­ها متوجه این درگیری­ها شوند، لذا از بروز آن جلوگیری می کنند و همین مسئله در طول زمان موجب می­شود که صبر و تحمل آن­ها لبریز شده و در اثر فشارهای بیش از اندازه، دچار اختلال روانی گردیده و دست به خودکشی زنند.

 

ب) طغیانگری

طلاق
رفتار ناپسند زن با شوهر یکی از علل اصلی طلاق و جدایی است، زیرا موجب می­شود تا شوهر در معرض ناراحتی های شدید روانی قرار گرفته و محبت و صمیمیت زوجین رخت بربندد. در این صورت امکان ادامه زندگی سلب می‎گردد و شوهر برای رفع کشمکش و مخاصمه، به ناچار طلاق را بر می‎گزیند.

همسرگزینی مجدد
بعضی از مردان برای جبران خلأ روابط محبت‎آمیز با همسرشان و یا رفع محرومیت غرائز جنسی، همسر دیگری را انتخاب می‎کنند، اتخاذ این رویه می‎تواند نتیجه شوهرآزاری پنهان و آشکار باشد.

ایجاد مضیقه اقتصادی
در برخی موارد، شوهر، توانایی طلاق یا همسرگزینی مجدد را در برابر همسرآزاری ندارد و یا از نتایج آن هراسناک است، لذا زن را در تنگنای اقتصادی قرار داده و از دادن نفقه و مخارج زندگی خودداری می­کند و از این رویه به عنوان ابزار پشیمانی زن نسبت به این روابط ناسالم استفاده می‎نماید تا زن را وادار کند از روابط نادرست خود دست بردارد.

ضرب و شتم همسر یا فرزندان
در خانواده­هایی که زن تمکن مالی خوبی دارد و از جهت تأمین نیازهای اقتصادی، هیچ وابستگی به شوهر ندارد، طبیعی است که مضیقه اقتصادی، نمی­تواند وسیله مناسبی برای کنترل رفتار زن باشد. بنابراین شوهر ممکن است در قبال اذیت های همسر خویش، عکس‎العمل نشان دهد و به ضرب و شتم همسر یا فرزندان خود بپردازد.

تخریب حیثیتی
بعضی از افراد ممکن است راه دیگری را برای برخورد با ناسازگاری همسر خود انتخاب کنند، خصوصاً در مورد زنانی که از حیثیت اجتماعی بالایی برخوردار هستند، عکس‎العمل مردان از طریق تخریب جایگاه همسر در نزد بستگان، همکاران یا دوستان انجام می‎شود تا جهت حفظ شخصیت و موقعیت اجتماعی خود، رفتارهای نامناسب خود را کنترل نموده و بستر را برای وقوع درگیری و نزاع مسدود کند.

 

راه­کارهای مؤثر جهت پیشگیری از شوهرآزاری

الف) سطح فردی
یکی از عوامل مهمی که سبب می­شود تا فرد، رفتاری را انجام دهد یا از ارتکاب عملی خودداری کند، میزان معرفت و شناخت افراد نسبت به اهمیت یا قبح و زشتی آن رفتار و پیامدهای منفی آن است، لذا شناخت قبلی افراد نسبت به دستورات شریعت و سخنان معصومین (ع) در مورد زوایای ازدواج ضروری است، زیرا همه احکام و دستورات دینی با توجه به مصالح و مفاسد واقعی انسان تنظیم گردیده است؛ هرچقدر که انسان ها به ضوابط دینی ازدواج و تشکیل خانواده بیشتر پایبند باشند، به همان میزان از آسایش و امنیت حاصل از ازدواج برخوردار خواهند شد و از آثار زیان‎بار آن در امان خواهند ماند. از این رو شناخت این احکام می‎تواند فرد را به داشتن اخلاق نیکو و روابط سالم در خانواده ترغیب کند، به طور مثال اگر فرد بداند که بدخلقی با اهل خانه موجب هلاکت انسان است و کیفر و عذاب الهی را در هر دو جهان درپی دارد و به سلامتی‎اش آسیب می رساند، مصمم می‎شود تا در صورت بروز مشکل، پیامد زشت این نوع رفتار را به خاطر آورد و خلاف نفس اقدام نماید و نرم خویی در پیش گیرد. با تکرار این رویه به تدریج حالت تندخویی فرد تغییر می‎کند. از سوی دیگر دین اسلام، به شدت انسانها را از بحث و مجادله و گفتگوی خصمانه بر حذر می‎دارد.
چنان چه حضرت علی (ع) می‎فرمایند: «ایاکم و المراء و الخصومه فانهما یمرضان القلوب علی الاخوان و ینبت علیها النفاق» «از جدال و خصومت در گفتگو برحذر باشید، پس به درستی که قلوب را نسبت به برادران بیمار می­کند و نفاق را نسبت به آن­ها می رویاند.»

 

ب) سطح خانوادگی
خانواده یکی از مهم‎ترین نهادهای اجتماعی است که افراد را با ارزش‎ها و هنجارهای اجتماعی همنوا می سازد، به طوری که اگر خانواده، مدرسه، گروه همسالان، وسائل ارتباط جمعی، گروههای مذهبی، سازمان های جوانان و … را عوامل جامعه پذیری افراد بدانیم، در همه فرهنگ ها به خصوص در فرهنگ دینی، خانواده، عامل اصلی اجتماعی شدن کودک محسوب می‎شود. خانواده فرد را قادر می سازد تا ارزش‎ها، هنجارها، مهارت ها، عقائد و الگوهای فکر و عمل را فراگیرد. از این رو، هر یک از والدین که در خانواده نقش خود را به خوبی انجام ندهند، در نظام کنش متقابل خانواده، اختلال ایجاد می‎شود و موجب جامعه پذیری ناقص فرزندان می‎گردد و در نتیجه فرزندان این خانواده نمی‎توانند نقش­هایی را که دیگران از آن­ها انتظار دارند، به خوبی انجام دهند و در مواردی با ارزش‎ها و هنجارهای اجتماعی، ناهمنوا خواهند شد.
هر چه اعضای خانواده، از اخلاق و آداب دینی فاصله بگیرند و از حضور جدی دین در عرصه خانواده بکاهند و خدا را در کنش‎های متقابل فراموش کنند، از داشتن آسایش و آرامش محروم خواهند شد، در نتیجه، این زندگی نمی­تواند زندگی مستحکم و سالمی باشد. عمده‎ترین خصوصیاتی که می‎تواند مانع از بروز رفتار ناپسند آزاررسانی به همسر گردد و از پیامدهای ناگوار این رفتار بکاهد، عبارتست از:

– صداقت
اگر بر روابط بین زن و شوهر صداقت حاکم باشد و هر یک صادقانه نیازها، خواسته ها و توقعات خود را برای دیگری بیان کند و واقعیت های زندگی را کتمان ننماید، احساس همدلی و محبت بین آنها افزایش یافته و زمینه­های استحکام خانواده فراهم می­شود.

– تعدیل خواسته ها
زن و شوهر باید خواسته­ها و توقعاتی را که از همدیگر دارند، تعدیل کنند، یعنی حدود و توقعات آن­ها نباید بیش از توانایی‎های آنان باشد، در غیر این صورت، زن، همسرش را با افراد دیگر مقایسه می­کند و از او می­خواهد که همانند آن­ها امکانات و وسایل رفاهی بیشتری فراهم کند. در مقابل، شوهر نیز همسرش را با زنان دیگر مقایسه می‎کند و از او می­خواهد که اخلاق، ظاهر و رفتارش همانند آن­ها باشد و نظیر آن­ها ابراز علاقه و محبت کند. در حالی که افراد از جهت ویژگی­های فردی کاملاً متفاوت هستند، از این رو خداوند هم بیش از حد توان افراد، از آن­ها مسئولیت نمی‎خواهد و می‎فرماید: «لایکلف الله نفسا الا وسعها». بدین ترتیب تعدیل خواسته­های زن و شوهر موجب می شود که از تلاش و زحمات همدیگر قدردانی کرده و از زیاده خواهی­ها پرهیز کنند و زمینه‎های همدلی و تفاهم را فراهم نمایند.

 

ج) سطح اجتماعی
نهادهای فرهنگ­ساز کشور باید بیشترین تلاش خود را جهت گسترش فرهنگ اسلامی، اخلاق دینی و نهادینه کردن آن در جامعه به کار گیرند و مؤلفه‎ها و شاخص‎های ارزش های دینی نظیر عدالت را در سطح خانواده بیان کنند تا روشن شود که فرد عادل باید دارای چه ویژگی‎ها، رفتارها و روابطی باشد. وسائل ارتباط جمعی در این رابطه بیشترین وظیفه و تأثیر را دارند، کارکرد و اثرگذاری رسانه­های جمعی، به ویژه تلویزیون، به جهت پوشش فراگیر آن، می‎تواند مثبت و منفی باشد. ارائه تصویر زنان پرخاشگرانه که احقاق حقوق خانوادگی خود را منوط به رفتارهای نادرست، غیرمنطقی، نابردبارانه…. می‎بینند و یا نمایش شخصیت نامتعادل و افراطی (عاطفی محض یا عقلانی صرف) از زن از جمله کارکردهای منفی رسانه‎های جمعی است، در حالی که این وسائل می­توانند با تهیه فیلم­های سینمایی، روابط نامناسب و خشن را با روابط صحیح و سالم خانواده متعادل مقایسه کنند و با نشان دادن نتایج و پیامدهای مثبت و منفی هر یک از آن دو، راه­های محفوظ ماندن زن و شوهر را از این آسیب‎ها ارائه کنند و صبر و تحمل آنان را در مقابل مشکلات و دشواری‎های زندگی به نمایش گذارند و از ارائه زندگی‎های اشرافی و مجلل و انواع امکانات رفاهی برای تمام اعضای خانواده و… خودداری کنند، زیرا مخاطبین با دیدن چنین صحنه­هایی به تدریج به این باور می­رسند که محرومیت بسیار بالایی دارند و برای رسیدن به چنین امکاناتی باید از هر وسیله­ای استفاده کنند و تا گوی سبقت را از دیگران بربایند و به هیچ حد و مرزی قانع نباشند. این رویه، احساس فقر روانی را در جامعه گسترش می­دهد و فرهنگ مصرف کاذب بر مخاطبین تحمیل می­شود و بالتبع توجه انسان به مسائل اخلاقی و ارزش­های معنوی کاهش می­یابد و روحیه قناعت و پرهیز از اسراف و تبذیر که سرلوحه دعوت انبیاء و ائمه معصومین (ع) قرار داشته و جزء فضائل اخلاقی است، در بوته فراموشی قرار می‎گیرد، در نتیجه سطح توقعات خانواده افزایش می‎یابد و با احساس محرومیت، نزاع‎ها و درگیری ها آغاز می‎شود.
بنابراین علاوه بر سازندگی فرد و خانواده، نهادها و سازمان‎های اجتماعی نیز باید زمینه را برای ایجاد روابط سالم بین اعضای خانواده و ایجاد خانواده متعادل و مستحکم فراهم نمایند. 306

 

منابع:

1. القرآن الکریم.

2. الحر العاملی، محمدبن حسن: «وسائل الشیعه»، مؤسسه ال البیت، قم، 1410 ه .ق.

3. اسکیدمور، ویلیام: «تفکر نظری در جامعه شناسی»، ترجمه محمدعلی حاضری و دیگران، انتشارات سعید، 1372.

4. جعفری، محمدتقی: «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد مولوی»، انتشارات اسلامی، 1373.

5. خمینی، روح‎الله: «چهل حدیث»، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1371.

6. خود اکوف، ن.م: «آنچه باید همسران جوان بدانند»، ترجمه میمتا، مؤسسه مطبوعاتی عطائی، تهران،

7. «نهج‎البلاغه»، ترجمه محمد دشتی، انتشارات صحفی، 1379

 

گردآوری : فراناز

مطالب داغ هفته اخیر