تنهایی دقیقاً چه بلایی سرمان می آورد؟!

تنهایی دقیقاً چه بلایی سرمان می آورد؟!

اعتراف به احساس تنها بودن می‌تواند کار سختی باشد، ولی از هر ۱۰ بریتانیایی، یک نفر انسان تنهایی است. این تنها مشکل سالمندان نیست: تنهایی در میان جوانان نیز رو به افزایش است. آیا ما همه محکوم به تنهایی هستیم؟
جان دان، شاعر قرن هفدهم می‌گوید: «هیچکس یک جزیره نیست، تنها برای خودش؛ هر کسی بخشی از یک قاره است، بخشی از کل.»
برخی به دنبال انزوا هستند، ولی عده کمی هستند که تنهایی را خود انتخاب می‌کنند.
تنهایی نه تنها ما را غمگین می‌کند، که برای ما مضر هم هست. تنهایی می‌تواند باعث کاهش اعتماد به نفس و افزایش مشکلات روانی مانند افسردگی، فشار عصبی و اضطراب شود.
مطالعات مختلف نشان می‌دهد که از هر ۱۰ نفر از ما یکی تنهاست، ولی یک گزارش منتشر شده بوسیله «موسسه سلامت روانی» ادعا می‌کند که تنهایی در میان جوانان نیز رو به افزایش است.
در همین حال تغییرات اجتماعی، مانند افزایش زندگی‌های تک-نفره و موج اقبال به شبکه‌های اجتماعی در کنار افزایش سن جمعیت، در حال تغییر دادن چهره روابط انسانی است.

 

 

تنهایی دقیقاً چه بلایی سرمان می آورد؟!

 

 

پس آیا می‌توان گفت که زندگی مدرن ما را تنهاتر می‌کند؟
به گفته میشل میچل، مدیر خیریه «ایج یو کی»، مردم به دلایل مختلفی احساس تنهایی می‌کنند، ولی معمولاً حوادث مهم زندگی نقش مهمی در آن دارند.
او می‌گوید: «دلیلش می‌تواند مشکلات سلامتی، بیماری، پول، مستقل شدن فرزندان، احساس جدایی از خانواده، دوستان و جامعه، مرگ دوستان، کمبود دسترسی به حمل و نقل، احساس بیهودگی، مشکلات کاری یا طلاق باشد. این حالت بیشتر وقتی اتفاق می‌افتد که افراد انگیزه و احساس مفید بودن را از دست می‌دهند.»
او می افزاید: «سوگواری هم مسأله مهمی است: از دست دادن همسر می‌تواند تأثیر واقعاً مخربی بر دید افراد نسبت به جهان داشته باشد.»
پَم که شوهر خود را چهار سال پیش از دست داده، همین احساس را دارد. او می‌گوید: «مردهای دیگری را می‌بینی که آن‌ها هم تنها هستند. ولی این چیزی نیست که من دنبالش هستم. دنبال چه چیزی هستم؟ من دنبال شوهرم هستم و هیچ‌وقت پیدایش نخواهم کرد.»
هرچند که می‌توان سوگواری و بیماری را اجتناب‌ناپذیر دانست، به نظر می‌رسد که جامعه مدرن احساس تنهایی را تشدید کرده است.
دکتر اندرو مک کالاک، مدیر اجرایی مؤسسه سلامت روانی، ادعا می‌کند که با اینکه مدارک تاریخی مبنی بر افزایش احساس تنهایی (که موضوعی انتزاعی است) وجود ندارد، نشانه‌های جامعه شناسانه ای در این باره وجود دارد.
او می گوید: «داده‌ها نشان می‌دهد که شبکه‌های اجتماعی کوچکتر شده‌اند و نقش خانواده‌ در محیط اجتماعی نسبت به ۵۰ سال پیش کاهش یافته است.»
او می افزاید: «دلیلش بد یا نامهربان بودن خانواده‌ها نیست، بلکه فاصله جغرافیایی، مشکلات در ازدواج، افزایش مسئولیت ها و ساعات کاری، باعث آن می‌شود.»
احتمالاً پیرزن‌های تنها، شناخته شده ترین نوع این افراد هستند. پنجاه سال پیش، مردم تمایل بیشتری به زندگی در کنار والدین سالمندشان داشتند، ولی مسافرت و موقعیت های شغلی باعث جابه‌جایی و نقل مکان افراد بیشتری شده است.
سال گذشته، خیریه «دبلیو آر وی اِس» هشدار داد که بیش از ۳۶۰ هزار فرد سالمند در بریتانیا احساس تنهایی می‌کنند، چرا که فرزندانشان از آن‌ها خیلی دور هستند و «وقت نمی‌کنند آن‌ها را ببینند.»
این احساسی است که آلیس ۹۴ ساله از یورکشایر، تا قبل از پیوستن به یک برنامه حمایتی، از آن رنج می‌برد. او می‌گوید که دختر و نوه اش همیشه «خیلی سرشان شلوع است» و او شدیداً احساس انزوا می‌کرده است. ولی حالا اندرو ۴۴ ساله، هفته‌ای یک بار او را به خرید می‌برد.
او می‌گوید: «او به من احساس خواسته شدن می‌دهد. او واقعاً برای من ارزشمند است. بدون او از دست می‌روم، واقعاً می گویم!»

 

 

 

تنهایی دقیقاً چه بلایی سرمان می آورد؟!

 

 

آیا شبکه‌های اجتماعی مجازی به ارتباط افراد با یکدیگر کمک می‌کند – یا بالعکس؟
تأثیرات تنهایی محدود به احساسات نیست. مطالعات نشان می‌دهد که انزوای اجتماعی با افزایش میزان مرگ و میر در میان سالمندان مرتبط است و تنهایی «قاتل مخفی» سالمندان است.
ولی آقای مک کالاک می‌گوید که تنهایی از مرزهای «سنی و طبقاتی» فراتر می‌رود. جوانی که تازه از دبیرستان به دانشگاه رفته و پیدا کردن دوست های جدید برایش سخت است، والدین مجرد که منزوی شده‌اند و یا کسی که از شغل یا تحصیلات محروم است، هر سه به یک میزان در معرض این مشکل قرار دارند.
برای لوسی ۳۰ و چند ساله از بیرمنگام، طلاق (که نرخش چهار برابر ۵۰ سال پیش است) عاملی کلیدی بوده است. او می‌گوید: «با اینکه دور و برم پر از آدم بود، اما هیچکدام از افرادی که می‌شناختم در حال از سر گذراندن تجربه‌ای مشابه من نبود.»
رفتن به جلسات گروه درمانی به او کمک کرد تا زندگی‌اش را از نو بسازد، ولی او می‌گوید که هنوز هم وقتی که همسر سابقش آخر هفته‌ها دخترش را با خود می‌برد، او احساس پوچی می‌کند.
او می‌گوید: «زندگی شلوغ من در رفت و آمد بین کار و وقت گذراندن با فرزندم کوچکم می‌گذرد. وقتی ناگهان دوباره تنها می‌شوم، شوک بزرگی به من وارد می‌شود. افکار منفی به سراغم می‌آید و احتیاج پیدا می‌کنم که حواسم را از اضطراب و نگرانی ناشی از تنهایی پرت کنم.»
گفته می‌شود که افزایش زندگی تک-نفره هم بر این موضوع تأثیر داشته است.
به گزارش «او اِن اِس» در بریتانیا و ولز، نسبت بزرگسالانی که تنها زندگی می‌کنند، بین سال‌های ۱۹۷۳ و ۲۰۱۱، تقریباً دو برابر شده و از ۹ درصد به ۱۶ درصد رسیده است.
از این ۱۶ درصد، ۲۸ درصد بین ۳۵ و ۵۴ سال سن دارند، ولی یک مطالعه نشان می‌دهد که افراد در سن اشتغال که تنها زندگی می‌کنند، خطر افسردگی را در خود (در مقایسه با کسانی که با خانواده خود زندگی می‌کنند) تا ۸۰ درصد افزایش می‌دهند.
شبکه‌های اجتماعی اینترنتی نیز، به خاطر کاهش دادن تماس رو در رو و منزوی تر کردن انسان‌ها، مورد حمله قرار گرفته‌اند. با این حال خانم میچل می‌گوید که آن‌ها می‌توانند به تماس افراد با یکدیگر نیز کمک کنند.

 

گردآوری : گروه اینترنتی فراناز

جدیدترین مطالب سایت