چگونه احساسات زیبا را در خودمان ایجاد کنیم؟

چگونه احساسات زیبا را در خودمان ایجاد کنیم؟

به زعم دکتر اریک برن، کتاب وضعیت آخر یک راهنمای عمومی برای تحلیل رفتار متقابل یا تحلیل تبادلی است و این سیستمی بود که خود او ابداع کرد. تحلیل رفتار متقابل از دیدگاه روانشناختی، بهترین سیستمی است که تا امروز به منظور درک و توصیف رفتار انسانی تدوین شده است. تحلیل رفتار متقابل برای کسانی که می‌خواهند درک عملی از رفتار خود به دست آورند، مفید است و نشان می‌دهد که چگونه همه می‌توانند اگر بخواهند، تغییر کنند.

اهداف این مقاله، چگونگی برخورد با احساس‌های بد و تولید احساس‌های خوب  و اصلاح قانون اساسی زندگی ماست (من خوب هستم، شما خوب هستید)، هر چه نسبت به این روش جدید نگاه کردن به خود و دیگران آگاهی بیشتری داشته باشیم، با آمادگی بیشتری می‌توانیم ماهیت رفتارهای متقابل روزانه خود (سلام و احوال‌پرسی‌ها، نگرش‌ها، و واکنش در مقابل فشارها و چگونگی مقابله با احساس‌های خود) را تغییر دهیم.

ستاره راهنمای ما، همانا ایمان به امکان وجود رابطه‌ ای است بهتر از مقابله‌های خصمانه و سلطه‌ گرانه موجود میان انسان‌های دنیا که امروز ما را به نابودی تهدید می‌کند. نمادهای تحلیل رفتار متقابل سه دایره است که هر کدام نمودار یک قسمت از شخصیت یک انسان می‌باشد: شخصیت، والد، بالغ، کودک.
یک رفتار متقابل یا تبادل واحد اصلی رفتار است.تحلیل رفتار متقابل فهمیدن این واقعیت است که کدام یک از سه قسمت شخصیت من این تبادل رفتار را شروع می‌کند و کدام یک از سه قسمت شخصیت تو پاسخ می‌دهد. تحلیل رفتار متقابل بر این اساس است که همه ما سه شخصیت در یک قالب هستیم:  «والد»، «بالغ»، «کودک».

ابزارهای اصلی کلامی «تحلیل رفتار متقابل» را تشکیل می‌دهد. هدف ما استفاده از ابزار «تحلیل رفتار متقابل» برای مقابله با احساس‌های بد و ایجاد احساس خوب است. احساس‌های خوب انرژی لازم را برای تجدید قوا در سفر زندگی فراهم می‌سازد. بسیاری از افراد در احساس‌های بد، محصور هستند و هر روز بیش از پیش انرژی خود را از دست می‌دهند. ناکامی و وابستگی و سردرگمی در واقع می‌تواند ما را کم‌کم از پا درآورد و برنامه‌های ما را خراب کند و ارتباط‌ها و پیوندهایی را که طالب آن هستیم، درهم بشکند و نهایتا ما را به اعماق سرخوردگی و یأسی بکشاند که احساس کنیم مطلقا بیهوده‌ایم. واقعیت امروز این است که ما کاملاً ناتوان نیستیم. منظور از «تحلیل رفتار متقابل» آن است که معلوم شود کدام جنبه از شخصیت من-  (والد، بالغ،کودک) ایجاد انگیزه کرد و کدام جنبه از تو پاسخ داد. واقعیت، مهم‌ترین ابزار درمانی ماست. احساس‌ها واقعیتی مقدماتی و دانش مستقیم ما از زندگی درونی خودمان است و اعتراف به احساس‌ها اولین گام برای تغییر است.

 


با تغییر خود به خلق احساس‌های زیبا کمک کنید!

ما خودمان عامل اصلی بیشتر بدبختی‌های‌مان هستیم  و اغلب این خود ما هستیم که باید تغییر کنیم. تغییر در رفتار نهایتا می‌تواند باعث تغییر در احساس‌های‌مان شود. ابتدا فهرستی از آنچه دلتان می‌خواهد، تهیه کنید. هر چه به فکرتان می‌رسد، بنویسید؛ چه خواسته‌ها فوری باشد و چه بلندمدت و احمقانه و یا جذاب.

ارزش فهرست در صراحت و فی‌البداهه بودن آن است. این گونه خواسته‌ها، از آن دسته خواسته‌های دقیق و مشخصی است که در طی روز به شکلی آگاهانه به ذهن ما خطور می‌کنند. تهیه چنین فهرستی در عین حال به ما کمک می‌کند که بدانیم دیگران نیز مثل ما خواهان چیزهای مشخص و حتی عجیب و غریب هستند. پس از تهیه این فهرست، گام بعدی شروع می‌شود. با خواستن نیمی از راه رسیدن به مقصد را طی کرد‌ه‌ایم. نیم دیگر، تغییر کردن است. حقیقت این است که هر قدر هم سعی کنیم و بخواهیم دیگران را تغییر بدهیم، باز هم نمی‌توانیم. بنابراین، فقط می‌توانیم خودمان را تغییر بدهیم. وقتی ما تغییر کنیم، ممکن است تغییر ما در دیگران نیز اثر کند؛ اما به هر حال ما باید از خودمان شروع کنیم.
بخش بزرگی از زندگی ما تحت سلطه عادت‌هاست و بی‌آنکه فکر کنیم، بر حسب عادت همان روش‌های قبلی را ادامه می‌دهیم. هر روز و هر سال با دریافت پاداش و تکرار آن، انگیزه لازم برای تغییر حتی ریشه‌ دارترین عادت‌ها ایجاد می‌شود؛ عادت‌هایی که فکر می‌کنیم هرگز عوض نخواهد شد و من همینم که هستم. بدن ما از عادت‌ها به عنوان وسیله‌ای برای صرفه‌جویی در انرژی استفاده می‌کند. بیشتر کارهایی که می‌کنیم بر حسب عادت است و بیشتر اوقات ما فقط به عادت‌های منفی فکر می‌کنیم؛ یعنی همه عادت‌های بدی که لازم است آنها را ترک کنیم. به هر حال، عادت‌ها چه برای ما خوب باشند و چه بد، خود به خود عمل می‌کنند و در مدارهای اصلی مغز ضبط شده‌اند و رفتاری را ایجاد می‌کنند که کمترین مقاومت را دربردارد.

تا زمانی که نیروی ما آگاهانه و مکرر در مسیرهای جدید به کار نیفتد، ما به همان کارها و به همان مسیرهای قدیمی ادامه می‌دهیم. مهم نیست چه نیرویی داریم- (عاطفی یا جسمانی یا نوع دیگر)-  همه آنها را می‌توان برای ایجاد عادت‌های جدید به کار گرفت. تغییر راه و روش‌هایی که به آن عادت کرده‌ایم، وقت می‌خواهد و نباید انتظار داشته باشیم که یک شبه و کاملا تغییر کنیم. تغییرات کوچک و تدریجی و مداوم، بهتر و مطمئن‌تر از ظهور پرغوغای یک «من جدید» می‌توانند در فتارهای زندگی موثر واقع شوند. همانطور که می‌توانیم در هر سنی که هستیم عادت‌های جدید را جایگزین عادت‌های قبلی کنیم، می‌توانیم آجرهای شخصیتی جدیدی نیز بسازیم و خانه‌ای را که در آن زندگی می‌کنیم، نوسازی کنیم. می‌توانیم به تدریج همان کسی بشویم که می‌خواهیم؛ مشروط بر اینکه برنامه و الگو داشته باشیم.

در فیلمِ «صحنه‌هایی از یک ازدواج»، اثر اینگمار برگمن، یکی از قهرمانان داستان می‌گوید: « جهنم جایی است که دیگر هیچکس به حل مشکلات اعتقاد ندارد»! گام مهم بعدی؛ بخشیدن و گذشت کردن است. تمایل به تغییر کردن نیز مهم است. ثابت قدم بودن فضیلت است، اما محک زدن آن نیز فضیلتی دیگر است. بعضی اوقات بخشیدن و گذشت کردن بهتر است. بخشش و گذشت پادری نیست، در است؛ دری که با گذشتن از آن می‌توانیم به دنیای پر درد و رنج انسانی دیگر وارد شویم و سعی کنیم بفهمیم شکست، پیری، جریحه‌ دار شدن عواطف، فرو ریختن رویاها، ترس و صدمه زدن به کسی که دوستش داریم یعنی چه. با گذر از در بخشایش، درِ بسته‌ای  باز می‌شود؛ درِ بسته نفرت و نارضایتی، و خشم فروخورده و زخم‌های فراموش‌نشدنی. ما می‌بخشیم تا آب رفته را به جوی بازگردانیم، آنچه را که از دست داده‌ایم، بازیابیم، از احساس گناه رهایی پیدا کنیم، فرصت دیگری به دست آوریم، رفتارمان را تغییر دهیم و دستاوردهای گذشته را حفظ کنیم.

بخشیدن به معنای رفع یک اشتباه نیست، اصلاح یک رابطه است.باید عقل و درایت داشته باشیم و همانطور که خلیل جبران گفته است، دعا کنیم: «خداوند به ما برای پذیرش آنچه نمی‌توانیم تغییر دهیم، متانت، برای آنچه می‌توانیم تغییر دهیم شجاعت، و برای تشخیص تفاوت این دو، خرد و درایت عنایت فرماید».

 

گردآوری : فراناز

 

جدیدترین مطالب سایت