داستان کوتاه و آموزنده دزد باورها

داستان کوتاه و آموزنده دزد باورها

داستان کوتاه و آموزنده دزد باورها

گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.

 

مطالب داغ هفته اخیر
تبلیغات متنی
مردی بدلیل خسته شدن از زندگی به بز تبدیل شد! عکس
مردی بدلیل خسته شدن از زندگی به بز تبدیل شد! عکس
مشاهده بیشتر