نظرات جنسی ابوعمران شیخ الرئیس موسی بن میمون

نظرات جنسی ابوعمران شیخ الرئیس موسی بن میمون

نظرات جنسی ابوعمران شیخ الرئیس موسی بن میمون

 

*درباره ی ابوعمران شیخ الرئیس موسی بن میمون *

ابوعمران شیخ الرئیس موسی بن میمون  فرزند یک قاضی و پزشک و محقق برجسته به نام میمون بن يوسف بود.او از مفسران مشهور و فلاسفه بزرگ و پزشکان حاذق يهود و قرون وسطی بود که در قرطبه به دنیا آمد و موسی نامیده شد. . بعدها این عبارت بر سر زبانها افتاد که «از موسی تا موسی کسی چون موسی پدید نیامد.» قوم یهود این شخصیت بزرگ را «موسی بن میمون» و به اختصار «میمونی» (Maimonides) می شناسند.

 

زمانی که ربی مشهور شد، از پیوستن حروف اول عنوان و اسم وی لقب «رمیم» به وی دادند، اما در جهان مسیحی او را به نام تبارش ابن میمون میشناسند. داستانی از زندگی ابن میمون در منابع آمده و حاکی از این است که وی در کودکی به تحصیل علاقه ای نداشت و از این رو، پدرش او را بچه قصاب می خواند. میمون بن یوسف او را نزد ابن میگاس (یوسف بن هالوی، ۱۰۷۷-۱۱۴۱ م.) پژوهنده و تلمود شناس اسپانیایی که معلم خود او نیز بود فرستاد. اما بعدها ابن میمون در ادبیات «کتاب مقدس» و ادبیات ربنی، در پزشکی، ریاضیات، نجوم و فلسفه متبحر شد و یکی از دو علامه عصر خویش گردید.

 

تنها رقیب ابن میمون ابن رشد بود. عجیب اینکه این دو متفکر بزرگ با نه سال فاصله سنی در یک شهر به دنیا آمدند، اما هرگز یکدیگر را ملاقات نکردند. گویا ابن میمون در سن کهنسالی یعنی بعد از آنکه از تصنیف کتاب خود فراغت حاصل نمود با آثار وی آشنا گردید.

 

در ۱۱۴۸ میلادی متعصبین بربر بر قرطبه مسلط شدند و کلیسا و عبادتگاه های مسیحیان و یهودیان را خراب کردند. سپس به آنها گفتند اسلام یا تبعید ، یکی را برگزینند! در سال ۱۱۵۹ ابن میمون ، زن و بچه اش را برداشت و خاک اسپانیا را ترک گفت و به فاس (Fez) شهری در شمال مراکش رفت و در آنجا وانمود کرد که مسلمان است. زیرا در آن شهر نیز به مسیحیان و یهودیان اجازه اقامت داده نمی شد. در واقع او و خانواده اش در ظاهر اسلام آوردند ولی در خفا به همان دین یهود باقی ماندند. او نمی خواست مانند ربی اعظم فاس که اسلام را نپذیرفته بود کشته شود و برای مسلمان شدن خود این استدلال را می آورد که: «مسلمانان از ما نخواسته اند که در عمل سر بندگی در برابر بت پرستی فرود آوریم، بلکه می خواهند کلماتی توخالی را بر زبان رانیم. خود مسلمانان میدانند که ما این عبارات را سرسری ادا میکنیم تا متعصبین را فریب دهیم.»

 

ابن میمون پس از ۹ سال اقامت در فاس که می ترسید به سرنوشت ربی اعظم شهر فاس گرفتار شود رهسپار فلسطین شد. سرانجام پس از سالها آوارگی به اسکندریه رسید و از آنجا به فسطاط نقل مکان کرد (۱۱۶۵ م.) و تا پایان عمر در قاهره اقامت گزید.

 

*آغاز طبابت این پزشک عالیقدر مصر*

ابن میمون ابتدا در قاهره به جواهر فروشی مشغول شد. اما از مدتی که در حادثه ای همه ی ثروتش را از دست داد، به طبابت پرداخت و در قاهره شهرت بسیار کسب کرد. دربار مصر هم که خیلی زود فهمید او پزشک حاذقی است ، به همین جهت وی را به سمت پزشک مخصوص نورالدین علی پسر ارشد صلاح الدین ایوبی منصوب کرد .

 

وی از نفوذ خود در دربار ایوبی برای حفظ جان و مال یهودیان استفاده های بسیار کرد. هنگامی که صلاح الدين فلسطین را تسخیر کرد ابن میمون او را راضی ساخت که به یهودیان اجازه دهد، دوباره به فلسطین برگردند و در آنجا سکونت کنند. در سال ۱۱۷۷ ابن میمون نجید (رهبر) یهودیان قاهره شد.

 

یکی از فقهای مسلمان او را متهم کرد (۱۱۷۸ م.) که چون مسلمان بوده و اکنون به دین یهود گرویده باید کشته شود. وزیر صلاح الدین فتوا داد: کسی را که به زور وادار به پذیرش دین اسلام کرده اند حقا نمی توان او را مسلمان خواند. بدین ترتیب ابن میمون از مرگ نجات یافت. و در فاصله این سالها ابن میمون بیشتر کتابهای خود را نوشت. او در ده جلد کتاب پزشکی به زبان عربی، نظریات بقراط، جالینوس، دیسقوریدس، محمد زکریای رازی و ابوعلی سینا را گرد آورد. کتاب «احکام پزشکی» (Medical Aphorisms) جالینوس را در تمامی مباحث پزشکی در ۱۵۰۰ بیان کوتاه خلاصه کرد. این کتاب به عربی و لاتین ترجمه شد و بعدها در اروپا با عبارت «چنین گفت ربی موسی» به آن استناد می شد.

 

*علت نوشته شدن رساله ی سلامت او*

ابن میمون برای فرزند صلاح الدین رساله ای درباره غذا و برای برادر زاده صلاح الدین به نام مظفر اول سلطان حماة (۶۲۷-۶۴۲ ه. ق.) رساله ای در بیان بهداشت جنسی، ناتوانی جنسی، آلت تناسلی و داروهای مقوی تحت عنوان مقالة الجماع نوشت.

 

در مقدمه این اثر او می نویسد:«خداوندگار ما اعليحضرت (مظفر اول) که خدا نیرویش را دوام بخشاید! مرا فرمان داد که رساله ای تصنیف کنم تا مگر به تقویت قوای جنسی اش کمک کند. زیرا حضرتش را … در این امر مشکلی روی نموده بود … اعليحضرت نمی خواهد از رسوم خویش در باب رابطه جنسی عدول نماید، از کاهش شهوت خویش متوحش گردیده، و به علت تعداد روزافزون کنیزکان زیبای دربار خویش ، میل به افزایش نیروی جنسی خود کرده است.

 

*رسالات  و کتب پزشکی ابن میمون کدامند؟

ابن میمون علاوه بر نوشتن رسالات مفصلی درباره سموم، تنگی نفس، بواسیر، و مالیخولیا مجموعه ای به نام «فرهنگ داروها» نوشت. در آثار پزشکی ابن میمون نظریاتی که با واقعیتها مطابقت ندارد نیز دیده می شود. مثلا او می نویسد: اگر بیضه راست انسان بزرگتر از بیضه چپ او باشد فرزند اولی که از او به دنیا می آید پسر است. اما در تمام نظریات ابن میمون نشانه هایی در زمینه کمک به درمان بیماران مشاهده می شود.

 

در نسخه های پزشکی او اعتدال در تجویز دارو و دستورات پزشکی وجود دارد. در جایی که تغذیه و پرهیز به معالجه بیمار کمک می کرده هرگز دارو تجویز نمی نموده است.

 

او مردم را از پرخوری برحذر می داشت و می گفت: «شکم را نباید مانند انبان از غذاها و چیزهای مختلف انباشت.»

 

دلالة لحایرین از آثار مهم اوست .کتاب دلالة الحایرین او خلاصه فلسفه یهود از قدیم الایام تا روزگار وی است. این کتاب که به شیوه فلاسفه مشایی نوشته شده در فلسفه بعدی یهود و نیز فلاسفه اهل مدرسه قرن سیزدهم میلادی همچون آلبرتوس ماگنوس دانشمند و نویسنده و فیلسوف مدرسی آلمانی و قدیس توماس آکویناس فیلسوف مدرسی ایتالیایی تأثیر بسزا داشته است.کتاب دیگر وی شرح مشنا (Meshna) در قوانین و احکام یهود است.

 

*گزارشی از کار روزانه ی او به قلم خودش *

در سال ۱۱۹۹ هنگامی که شموئيل بن طيبون (حدود ۱۱۶۷-۱۲۳۰م.) مترجم یهودی اسپانیایی کتاب دلالة الحایرین ابن میمون را به زبان عربی ترجمه می کرد از وی درخواست ملاقات نمود. ابن میمون به وی اخطار کرد که مشغله اش بسیار زیاد است و نباید انتظار داشته باشد که هر موقع دلش خواست می تواند به او دسترسی پیدا کند .اخطارش چنین بود: «نباید متوقع باشی که در اثنای شب یا در عرض روز، حتی یک ساعت هم با من درباره مسئله ای علمی کنکاش کنی؟ زیرا کار روزانه من به این قرار است : من در فسطاط سکنا دارم و اقامتگاه سلطان در قاهره است که تا آنجا به قدر سفر دور روز سبت (۲۰۵ کیلومتر) راه است.

 

وظایفی که در مقابل نایب السلطنه (پسر سلطان صلاح الدين) دارم بسیار شاق است. مکلفم که هر روز صبح زود از وی دیدن کنم و هنگامی که شخص وی یا هر کدام از اطفال یا متعلقان حرمسرای وی بیمارند جرئت بیرون آمدن از قاهره را ندارم بلکه باید قسمت اعظم روز را در کاخ بمانم.

 

تا بعد از ظهر نباید به فسطاط برگردم. در این موقع از گرسنگی تقریبا در حال مرگم. بیرونی خانه را پر از اشخاص مختلف می بینم: عالمين الهی، داروغه ها، دوستان و دشمنان، … از مرکبم پیاده می شوم، دستهایم را می شویم، و از بیماران خود استدعا می کنم که اندکی مرا به حال خود گذارند تا غذایی مختصر بخورم . این تنها طعامی است که در بیست و چهار ساعت صرف می کنم. آنگاه تا غروب آفتاب و گاهی دو ساعت از شب گذشته یا حتی دیرتر … بیمارانم را می بینم. در حالی که از فرط کوفتگی به پشت دراز کشیده ام نسخه و دستورالعملی میدهم؛ و چون شب در می رسد به قدری خسته هستم که هیچ یارای حرف زدن ندارم. در نتیجه این همه مشغله، هیچ اسراییلی نمی تواند جز در روز سبت با من محرمانه گفتگو کند. در آن روز جمیع یهودیان عبادتگاه رو، یا دست کم اکثریت آنها، بعد از مراسم دعای صبح نزد من می آیند، و در این موقع به آنها تعلیمات دینی می دهم …. همگی با هم تا هنگام ظهر که آنها می روند به درس خواندن می پردازیم.

 

*رسالات باقی مونده از موسی بن میمون*

1-مختصرات از کتاب جالینوس که خلاصه سته عشر جالینوس و در ۲۱ قسمت یا کتاب است. ترجمه عربی این کتاب به چاپ رسیده است.

2-فصول موسی که از آثار مهم ابن میمون است.

3-مقاله في الربو که در باب سم است.

4-رساله ای در بواسیر.

5-رساله ای در تدبیر صحت.

6-رساله ای در رابطه جنسی .

7-مقالة الافضليه.

8-مناجات طبيب.

9-کتاب السموم و التحرز من الأدوية القتاله (کتاب زهرها و اجتناب از داروهای کشنده) .

 

*غروب زندگیابن میمون*

در واقع پس از ورود ابن میمون به مصر فن پزشکی زیر قبضه پزشکان و متون یهودی درآمد. این حکیم بزرگ خیلی زود شکسته و فرسوده شد.

 

ریچارد اول پادشاه انگلیس می خواست او را پزشک اختصاصی خود کند اما ابن میمون قادر به قبول چنین دعوتی نبود. سلطان صلاح الدین فرسودگی ابن میمون را که دید با تعیین مستمری مکفی او را از خدمت معاف نمود. او در سن ۶۹ سالگی در سال ۱۲۰۴ میلادی درگذشت. پیکرش را به فلسطین انتقال دادند و در آنجا به خاک سپرده شد. مزارش هنوز در طبریه باقی است.

مطالب داغ هفته اخیر